دکتر علی شریعتی شخصیتی چندبعدی و تأثیرگذار است که هنوز ابهامات زیادی در مورد دیدگاه ها و نظرات خود دارد و با وجود اینکه بیش از 40 سال پیش درگذشت، ابعاد شخصیتی شریعتی برای نسل های امروز مورد تحلیل و تبیین قرار نگرفته است.
به گزارش گزارشگر یک، سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی افزود: سوالی که اغلب از دکتر شریعتی پرسیده می شود این است که آیا شواهدی دال بر انحرافات فکری و عقیدتی ایشان وجود دارد؟
شریعتی جوانان را به یکی شدن دعوت کرد.
در پاسخ به این سوال، دکتر. مرتضی میردار ابتدا به سوابق خانوادگی شریعتی اشاره کرد و گفت: دکتر علی شریعتی در خانواده ای مذهبی پرورش یافت. این خانواده نه تنها مذهبی، بلکه مروج و حامی دین نیز هستند. همانطور که می دانید پدر مرحوم شریعتی مؤسس «مرکز حفظ حقایق اسلام» است که به ترویج دین می پردازد. تردیدی نیست که انسان ها بسیاری از باورهای خود را از خانواده خود می پذیرند و علی شریعتی نیز از این قاعده مستثنی نیست.
میردار گفت: وقتی علی شریعتی به بلوغ رسید و نبوغش متبلور شد، نه تنها به سنت و شریعت پایبند است، بلکه به آن می بالد و منادی آن است. یعنی خداباور است که بسیاری از جوانان را به توحید دعوت کرده است.
شریعتی جوانان مذهبی را بسیج کرد.
وی با اشاره به نقش شریعتی در بسیج نیروهای مذهبی گفت: در آن زمان شریعتی جامعه مذهبی را بیدار کرد و نسل جوان را بسیج کرد. قبل از اینکه افکار دکتر شریعتی در جامعه ظاهر شود، جوانان مذهبی منفعل بودند. اما با روی کار آمدن شریعتی این طبقه به مقام رهبری رسید. شریعتی به این جوانان ایمان و ایمان داد. البته این بدان معنا نیست که نمی توان نظرات دکتر علی شریعتی را نقد کرد. البته همه ایرادات و ضعف هایی دارند.
دکتر. میردار با اشاره به انتقادات تند شریعتی از روحانیت گفت: بلکه هدفش تقویت نظام روحانیت بود و شریعتی نباید از این گونه انتقادات تجاوز کند.
وی در پایان گفت: متأسفانه شخصیت عمیقی مانند علی شریعتی که در عمر کوتاه 44 ساله خود آب آشامیدنی زیادی به جامعه تزریق کرد، هنوز برای نسل جوان شناخته شده نیست. امروزه خلاقیت های شریعتی می تواند الهام بخش نسل جدیدی از مردم باشد که هرگز شریعتی را ندیده اند.
مرحوم حسینیان: بدون شک شریعتی خداباور بود.
مرحوم حجت الاسلام والمسلمین روح الله حسینیان در کتاب «دکتر علی شریعتی» در فصلی با عنوان «ایمان شریعتی» به تفصیل از اعتقاد خود به توحید می نویسد: او عارف بود تا عالم شرع. پس از تفهیم اتهام از سوی ساواک، نامه ای خصوصی به همسرش نوشت.
شریعتی گاهی خود را در محضر خدا می دید چون در حضور او بیش از حد خدا را احساس می کرد. او در خاطرات خود از دوران «زندان» خود می نویسد: در آن تنهایی ناب، احساس کردم چشمانم می بینند، دنبال می کنند، می بینند، احساس می کنند، در تنهایی من وجود دارند. یکی داره منو پر میکنه در آن فراموشی از نیستی و مرگ، تاریکی و ترس و مخاطب دوستی دارم که در رگهایم زندگی از خاطره و هستی و نور را القا می کند. گاهی سلام می کنم، گاهی خجالت می کشم و گاهی روی می گردانم. من مراقب اعمال، اعمال، افکار، حرکات خودم هستم و گاهی به تنهایی در آن قبر به خودم آموزش می دهم. وقتی او را از من راضی می بینم، وقتی او را از کارم راضی می بینم، به خودم افتخار می کنم و خوشحال می شوم.» شریعتی در تمام زندگی خود احساس می کرد که مدیون لطف خداوند است. او اعتراف کرد: زندگی من پر از معجزه است، لطف پروردگارمان و هر از گاهی تکرار می کنم که روزی این معجزه را می نویسم و می خوانم.
شریعتی حتی نذر همه را هم باور کرد. او در خاطراتش می گوید: پورانا قسم خورد که «گوسفند» را بکشد و در حالی که به خانواده های فقیر گوشت می دادیم، دکتر پورانا از راه رسید و پس از لحظه ای ناامیدی ناگهان امیدم را از دست دادم. خداوند.”
شرع، گاهي روايات ديني را زير سؤال مي برد تا آنجا كه اعتقاد به فال استخاره و خود قرآن غير معقول است. اما زمانی که تصمیم گرفت از آزار و اذیت ساواک بگریزد و به سرزمین ایران برود، به تلاوت قرآن پرداخت. دکتر شریعتی برای همسرش توضیح می دهد: همه چیز را گفت و این آیه آمد. «الَّذینَ آمَنُوا لِلَّهِ وَ الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ وَالْعَلَیْهِمْ وَ الْأَنْفُسَهُمْ عَندَلَهُمْ وَهُمْ هُمُ الَّذِینَ أَعْلَهُمْ وَ أَعْلَهُمْ لَهُمْ وَ أَنْفُسُهُمْ عَندَلَهُمْ وَهُمْ هُمُونَهُمْ رَستُونَ».
سریعتی به معبد امام رضا (ع) رفت. «بر سر امام مؤدب» ایستاد و «به خود افتاد» و «ناخواسته اشک ریخت». گاه به زیارت قبر می رفت و از قبر مادرش «حمد و سوره» را می خواند. دو بار در سال های 48 و 49 به حج رفت و هدیه این دو سفر کتابی به نام حج (مجموعه سخنرانی) بود.
شریعت عاشق اهل بیت مخصوصا امام(ع) است. وی معتقد بود: «امام شیعه را باید الگوی برتر و جاودانه و متعالی آزادی، برابری، جهاد، شهادت و عصمت» برای «نسل فهیم و مبارز این عصر دگرگون شده توسط مارکسیسم و اگزیستانسیالیسم» دانست. وی «سفیدسازی الهامی» را برای بازگشت به «شیعه، مذهب امامت» معرفی کرد.
شریعتی با تمام نقاط ضعف و قوت و با تمام کمالات و عیب هایش یک «مسلمان شینتو» و شیعه متعصب بود. او بر خود تأکید می کند که «حکم جامعه در مورد شیعه بودن و حتی شیعه اغواگر و متعصب تغییر ناپذیر است» و شاید درخواست او از خداوند در دعایش مؤید این ادعا باشد. «خدایا!» مسئولیت در قبال علمای ما، شناخت ما از مردم ما، درک ما از مؤمنان، ایمان ما به روشنفکران، درک ما از متعصبان ما، و تعصب ما نسبت به فهم ما.
انتهای پیام