دکتر جمیلهسادات علم الهدی که سالهاست در قامت استاد دانشگاه شهید بهشتی به تدریس مشغول بوده و با تالیف کتب و مقالات متعدد به عنوان یکی از نخبگان علمی کشور در حوزه تعلیم و تربیت مطرح است، در جریان سفر آیتالله رئیسی به آمریکای لاتین، در رخدادی منحصربفرد پس از انقلاب اسلامی به عنوان همسر رئیسجمهور با شبکه تلویزیونی teleSUR گفتگو کرد و با بیان مواضع دقیق و هوشمندانه، پاسخ به برخی شبهات و همچنین دفاع از جایگاه زنان در مصاحبه مذکور مورد توجه و تقدیر افکار عمومی کشور قرار گرفت.
به گزارش گزارشگر یک، روزنامه «همشهری» نوشت: در این میان اما برخی جریانات و افراد تلاش کردند با هجمه و حتی هتک حرمت دکتر علمالهدی، این اقدام هوشمندانه که نقش موثری در شکستن فضای دروغپردازیهای چندین ساله جریان ضد ایرانی در ترسیم و معرفی زن ایرانی به غرب داشت را به حاشیه بکشانند اما چرا این اقدام همسر رئیسجمهور مهم بوده و دلیل هجمه برخی جریانات داخلی از جمله اصلاحطلبان که همواره مدعی حقوق زنان و تلاش برای ارتقای جایگاه آنان هستند، چیست؟
برای پاسخ به این سوال ابتدا باید به بررسی نقش زن در جامعه ایرانی و میزان اهمیت حکومتها به این مساله به ویژه در 150 سال اخیر در فضای داخلی پرداخت. با بررسی حوادث نهضت تنباکو و نقش زنان در پیروزی این نهضت گرفته تا اجبار به کشف حجاب در دوره رضاخان و سرمایهگذاری کلان برای تغییر هویت زن ایرانی در عصر پهلوی دوم تا همراهی زنان با مبارزان انقلابی علیه رژیم ستمشاهی، به این مساله میتوان واقف شد که زنان همواره یکی از عناصر محوری و کلیدی در وقوع رخدادهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و… بودهاند.
با پیروزی انقلاب اسلامی، یک نبرد دو سویه بین جریان حاکم بر ایران و عناصر غربی و ضدانقلابی آغاز شد. نگاه حاکم در داخل ایران تلاش برای هویتبخشی به زن در چارچوب فرهنگ اصیل ایرانی و موازین اسلامی و تلاش جریان مقابل، کشاندن زنان ایرانی به هضم در بیهویتی لجامگسیخته و مادیگرایانه حاکم بر جامعه غربی بود. در این میان و به ویژه پس از پیروزی جریان اصلاحات در انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶، عنصر حمایت از زنان و ادعای حمایت از حقوق آنان، یکی از کلیدواژههای تکراری تمامی افراد و جریانات شاخص سیاسی کشور بوده است. نقطه اوج این مجادلات را میتوان اغتشاشات نیمه دوم سال ۱۴۰۱ قلمداد کرد که برای نخستین بار جریانی با شعار «زن، زندگی، آزادی» و با ادعای مقابله با نقض حقوق زنان در فضای حاکمیت جمهوری اسلامی، به میدان آمد. هرچند عناصر میدانی این شورش تلاش داشتند خود را به عنوان یک جنبش عمومی و اجتماعی قالب کنند اما به دلیل انجام اعمال و حرکات مغایر با فرهنگ ایرانی و تلاش برای به نابودی کشاندن هویت زن ایرانی نتوانستند اقبال عمومی برای خود دست و پا کنند، اما سیاهه گستره حامیان سرشناس این جنبش آنقدر عجیب و مشوش است که کمتر نمونه مشابهی برای آن میتوان ذکر کرد.
از عناصر داخلی مانند جریان اصلاحات و دشمنان نشاندار مردم ایران در برخی کشورهای منطقه گرفته تا رژیم صهیونیستی، گروهکهای آدمکش مانند نفاق و کومله، بهاییت، تفالههای رژیم طاغوت و حتی بازیگران فیلمهای
غیر اخلاقی غربی، همه و همه به میدان آمدند! فارغ از بررسی عوامل ناکامی این شورش، آنچه در این میان مغفول مانده این مساله بود که مانند گذشته مشخص نشد بالاخره الگوی قابل معرفی توسط این جنبش به جامعه زنان ایرانی چه شاخصهها و ویژگیهایی منطبق با «هویت زن ایرانی» دارد. آنچه بهصورت مختصر از شعارها، کنفرانسها و حتی زنان حاضر در راس این شورش میتوان متوجه شد ایناست که منهدم کردن هویت منحصر بفرد زن ایرانی و هضم این هویت در هویت زن غربی، نقطه آمال و آرزوهای آنان بوده است.
تصویری که از آینده موعود این شورش به افکارعمومی منتقل شد، آلوده به فحشا و برهنگی و حقارت و تهی از ارزشهای انسانی بود. یعنی سرنوشت 50 سال اخیر زنان در جامعه غربی که در آن زن عملا تبدیل به یک کالا شده و علیرغم تزئین توسط رسانهها، نهایتا بهعنوان ملعبهای برای جریانات سرمایهداری غرب مورد سوءاستفاده قرار میگیرند، به عنوان آیندهی پیشِروی یک زن ایرانی به او وعده داده می شد! از سوی دیگر اگر محوریت برخی از زنان میداندار این شورش همانند وابستگان شاه مخلوع، شیرین عبادی، مسیح علینژاد، نازنین بنیادی و… را به خاطر سوابق آنان و تلاش برای معرفی به عنوان الگوی زن ایرانی قلمداد کنیم، بررسی سوابق گذشته و وضعیت حال این افراد نیز مجالی جز سرشکستگی برای این جریان ندارد! زنانی که نه تنها هیچ سنخیتی با هویت زن ایرانی ندارند بلکه با انجام اعمالی چون حمایت از حمله نظامی به کشور و تحریم مردم ایران، تلاش برای منهدم کردن فرهنگ و هویت چند هزار سالهی زن ایرانی با در پیش گرفتن منش غیر اخلاقی و همآغوشی با دشمنان ایران و… عملا فرسنگها از هویت زن ایرانی فاصله دارند. اما اگر ملاکِ الگو و معیار بودن برای یک زن ایرانی را جایگاه علمی، فعالیتهای اجتماعی، رسانهای و بینالمللی و تلاش برای حفظ هویت اصیل ایرانی بدانیم، چه فردی قابلیت و شانیت معرفی به عنوان مصداق یک زن موفق ایرانی مسلمان را دارد؟
بررسی واکنشها به گفتگوی دکتر علمالهدی با شبکه تلویزیونی teleSUR آمریکای لاتین، نشان میدهد که افراد متعلق به جریان اصلاحات که بیشترین بهرهبرداری و سوءاستفاده از ادعای حمایت از حقوق زنان را در دو دهه اخیر داشتند، در ائتلافی نامبارک با عناصر شورش مدعی شعار «زن، زندگی، آزادی» با دستپاچگی میداندار تخریب دکتر علمالهدی و به حاشیه کشیدن این رخداد بیسابقه بودند. در تشریح علت این ائتلاف باید به این مساله اشاره کرد که در میان زنان روسای جمهور ۳ دهه اخیر و براساس اطلاعات منتشره، دکتر علمالهدی را میتوان پیشروترین آنان در عرصه علمی و فعالیت اجتماعی قلمداد کرد که با تجمیع ویژگیهای منحصر بفرد در همین مدت کوتاه توانسته به نمادی تبدیل شود که توانایی برملا کردن دروغ بزرگی که در ۴۴ سال گذشته به نظام اسلامی نسبت داده شده را دارد. او فرزند خانوادهی ریشهداری از روحانیت اصیل شیعه و از نَسَب مجتهد شهیر سید مهدی شهید رابع است که همواره بهعنوان مجتهدین اعصار گذشته مطرح بودهاند. این شاخصه از این جهت مورد توجه و اهمیت است که قشر روحانیت همواره مورد هجمهی ناجوانمردانه مخالفت با حضور زنان در اجتماع و منزوی کردن آنان بوده و اکنون یک زن متعلق به یکی از خاندان شهیر روحانیت، علاوه بر طی کردن مدارج عالی علمی و تالیف کتب و مقالات متعدد و تبدیل به یکی از نخبگان کشور، با انجام فعالیتهای گسترده اجتماعی بهتنهایی ناقض تمام این اتهامات بوده است.
از سوی دیگر او همسر آیتالله رئیسی است که علاوه بر جایگاه حوزوی، امروز به عنوان رئیس جمهور اسلامی ایران مشغول فعالیت است که همواره از سوی مخالفان داخلی در جایگاه متهم به بیاعتنایی به حقوق زنان قرار گرفته بود اما اکنون همسر او علاوه بر جایگاه و وزانت علمی بالا در داخل کشور، با انجام کُنِشهای هوشمندانه در عرصه بینالمللی و دفاع از هویت زن ایرانی و دفاع عالمانه از تمدن ایرانی- اسلامی، مصداق بارز دیدگاه بنیادین و واقعی نظام اسلامی مبنی بر میدان دادن به زنان برای حضور در سطوح عالی کنشگری میباشد. اکنون میتوان دلیل این هجمههای اخیر و تلاش برای جلوگیری از شکستن فضای دروغینی که سردمداران شورش «زن، زندگی،آزادی» و «کاسبان داخلی حقوق زنان» علیه نظام اسلامی در حوزه زنان از طریق هزاران رسانه و تریبون به جهانیان معرفی کردند، را درک کرد. امروز آنان میبینند که تصویر دروغینی که در آن زن ایرانی را یک «عنصر سرکوب شده» و «فاقد هرگونه حقوق اجتماعی» معرفی و با تردستی رسانهای آیندهای جز «تباهی و سیاهی» برای زن ایرانی ترسیم نکرده، با «دیپلماسی عمومی» همسر عالیترین مقام اجرایی کشور و چهرهای شناخته شده در میان متفکران «فلسفه تعلیم و تربیت» به چالش کشیده شده و طبیعی است که تمام توان خود را برای بهحاشیه کشاندن این رخداد مهم بهکار گیرند.
اکنون میتوان حضور دکتر علمالهدی در سفر رییسجمهور به آمریکای لاتین را از دستاوردهای مهم و تاریخی این سفر معرفی کرد که یک زن ایرانی که فارغ از تعلق داشتن به خانوادهای ریشهدار در حوزه علمیه و همسر یک عالم سیاستمدار بودن، توانسته با تکیه بر توانمندیهای فردی و با طی کردن پلههای علم و دانش در سطح نخبگان علمی کشور قرار بگیرد و با اتکا به تفکر خودباوری و ارائه تصویری درست از نقش آفرینی زن ایرانی و انتقال پیام ایران به جامعه زنان و اهل فرهنگ در دنیا، نشان دهد که انقلاب اسلامی بیش از هر مکتبی برای زنان ارزش قائل است و تبدیل به نمادی برای رسوایی جریانی شود که مانع از معرفی تصویر واقعی «زن ایرانی مسلمان انقلابی» به جهانیان میشوند.
انتهای پیام