“داستان صف در کره داستان عجیبی است ، اما این بار نوبت کپسول های اکسیژن در قله 5 کرونا است.” او این را می گوید و کپسول سفید 10 کیلویی اکسیژن را کمی جلوتر می آورد و با یک سیم بلند به دیوار تکیه داده است. او یکبار موهای خود را سفید کرده بود و حالا کرونا دلش برای همسر قدیمی اش افتاده است و باید در خانه از او مراقبت کند و فرزندانش حتی جرات نمی کنند به خانه بیایند و خود او توانایی ایستادن در این صف طولانی را ندارد. 7:00 بعد از ظهر. ماسک را کمی بلند کرد و به صحبت ادامه داد. “با نداشتن تختخواب مشهد ، ما بیماران را به خانه آوردیم و مسئولان هزینه های بیمارستان را بر عهده گرفتند.” اکنون ، علاوه بر بودجه ، باید صف ها ، قیمت های بالا و کمبود اکسیژن را تحمل کنیم. “