برخی از نظرات در مورد تأثیر Corona در روابط خانوادگی

امروزه نخستین تجربه انسانها در زمینه قرنطینه و اجبار ، محدودیت سفر و بازدید ، طراوت ، ارتباط از راه دور و خرید و استفاده از هدایا در هنر و سایر زندگی اجتماعی را ندارد ، اما ادبیات و فیلم ها به تجربیات قرنطینه قبلی توجه زیادی نکرده اند. قرنطینه چنان آزاردهنده است که به نظر می رسد امروز همه در این شرایط قرار دارند زیرا آنها فقط می خواهند آن پایان یابد و هرگز برنگردند. با این حال ، مهار وجود دارد و می تواند تکرار شود!

به گزارش گزارشگر یک ، به ویژه مردم مدرن ایران قبل از زمستان سال 2009 اطلاعات زیادی در مورد قرنطینه نداشتند ، اما دو ماه بعد از آنکه کرونا رسماً اعلام کرد که وارد کشور می شوند ، وضعیت فرق می کند و قرنطینه بخشی از حافظه جمعی ما شده است.

علی ، حسابدار یک شرکت بزرگ در تهران ، گفت که اخیراً مادرش را به دلیل ابتلا به سرطان از دست داده است. در ماه فوریه ، وی به یکی از شهرهای کوچک اطراف تهران رفت و به تحصیل متمرکز شد. وقتی کرونا آمد ، تصمیم گرفتیم در آنجا بمانیم. مادرش باید در خانه باشد تا از او مراقبت کند. ما الان 3 ماه است که این را پخش می کنیم. کار را شروع می کنم تا صبح که از خواب بلند می شوم. بعضی اوقات می خواهم روزی چند بار دخترم گریه کنم و دخترم را بگیرم ، اما استرس در اینجا حواس پرت است. جایی که او است ، همسر یکی از بستگان خود است و به دلیل جمعیت اندک ، ما نگران نیستیم که آیا او بیمار شود. به دخترمان نگفتیم مادربزرگش مرده است. حتی نمی توانستیم برای او تشییع جنازه داشته باشیم. خانواده همسرم این روزها جمع می شوند ، اما عروس و داماد نمی آیند ، بنابراین هیچ خطری وجود ندارد. بعضی اوقات شب ها به خانه می روم و همسرم به پنجره می آید و با تلفن صحبت می کند. “من این روزها منتظر پایان هستم.”

تجربه از دست دادن کسی در طول مهار تنها این فاجعه نیست. فائزه ، که از مادر خود در خانه مراقبت می کند ، گفت: “پزشکان و پرستاران باید هر روز به خانه های خود مراجعه کنند تا وضعیت مادرشان را بررسی کنند.” خرید وسایل توالت برای مادرتان نیز این روزها مشکل است. غفلت از پرستار روز اول را که نگران تاج وی بود ، به خانه آورد ، اما پزشکان و پرستاران هنوز هم می آیند و می روند و هزینه آن بسیار زیاد است. نگرانی های ما برطرف نشده است. در بین همه کودکان ، من قبول کردم که در این مدت از مادرم مراقبت کنم. حدود یک ماه و نیم است که از خانه برگشتم و کودک و همسرم را ندیده ام. زیرا هم نگران بودند و هم بیمار و نگران بودند که مادرشان تاج بپوشد. “من در واقع در خانه گیر کرده ام و بعضی اوقات بچه ها برای خوشحال کردن من برای من ماشین می فرستند.”

تضمین كودكان دیگر مشكلی است كه این روزها خانواده ها با آن مواجه هستند. زهرا ، مادر دو دختر ، سه و چهار ساله گفت: “وقتی جوان بودم ، خانه ای داشتیم که فکر می کردم هرگز تمام نمی شود و اگر تنها به باغ بروم ، گم می شوم.” بعداً ، فهمیدم حیاط ما آنقدر بزرگ نیست ، اما به نظر می رسید هرگز در کودکی من تمام نمی شود. در آن زمان ، ماندن در خانه به هیچ وجه دشوار نبود. اکنون دو کودک در یک خانه 65 متری روزانه هزاران بار سر خود را می لرزند و فریادها و گریه ها در آسمان بالا می رود. در چند هفته اول قرنطینه ، وقتی بیشتر وحشت داشتیم ، هوا هنوز سرد بود و همه چیز سخت تر بود ، اما هوا بهتر شد ، بنابراین ترس کم شد و در طول روز بچه ها به رختخواب رفتند تا همسرشان عصرها از محل کار بیایند. وجود داشت یک ساعت بیرون می رویم ، شب می خوابیم و پیاده می رویم تا بتوانیم بیرون برویم. من نمی دانم چه مدت می توانیم این طولانی را طی کنیم. “من شنیدم که یک روز از خواب بیدار می شوم و تاج ناپدید می شود و همه چیز به پایان رسیده است!”

نظم جدید زندگی برای فاطمه معنای متفاوتی دارد. “قبل از قرنطینه ، من یکی از کسانی بودم که دائماً به دنبال تغییر چیزها و گرفتن چیزهای جدید هستم. فکر می کنم این برای من بسیار مهم است. از طرف دیگر ، همه والدینی که مصمم نیستند کارهایی مانند شستشوی مداوم را انجام دهند ، همه فرزندان ما هستند. من نگران این موضوع بودم ، بنابراین من خانه را ترک کردم و به پدر و مادرم برگشتم تا آنها را خریداری کنم تا همه چیز را ضد عفونی کنند و مانع از آن شوند که در این مدت خیلی طولانی خانه را ترک کنند. “

امیر همچنین یکی از کسانی است که برای مراقبت بیشتر از مادر خود از خانواده بازگشت. او می گوید: “بعضی اوقات از بی دقتی دیگران احساس ناامیدی می کنم.” مادران به دلیل شیمی درمانی به گروه بسیار خطرناکی تعلق دارند. خاله ها همه قدیمی هستند و تنها جوانهایی هستند که می توانند بیرون بروند و خرید کنند. می توانم بگویم که من تا حدودی مسئولیت مراقبت از آنها را بر عهده دارم و این برای من بسیار دشوار است. تقصیر من این است که من تنها کسی هستم که خانه مریض را ترک کرده ام. از طرف دیگر ، بقیه خانواده ما با ما زندگی نمی کنند و می ترسم اگر اتفاقی بیفتد مرا سرزنش کنند. البته من در این باره به آنها گفتم و صحبت کردن در مورد آن بسیار دشوار بود ، اما نگرانی های من هنوز حل نشده است. امروزه بیشتر و بیشتر در حال تغییر در عادت و وسواس در خرج کردن همه چیز هستم. همچنین ، شما به دیابت و فشار خون بالا مبتلا هستید و باید بیشتر از سایرین توجه کنید. در این شرایط ، من واقعاً ناراحت می شوم وقتی برادر یا پسر عموی من درباره زندگی کمتر جدی یا عادی فکر می کنند ، اما فکر می کنم این وضعیت باعث شده است تا بیشتر مردم نسبت به احساسات و آنچه قبلاً در مورد آنها صحبت کرده اند ، صادق باشند. آنها نمی خواستند صحبت کنند. “شاید برخی از افرادی که زیاد به مرگ فکر نکرده اند ، اکنون می توانند بیشتر درگیر مرگ شوند و از آنها با یک سری تغییرات کلی در زندگی ما استقبال می کنند.”

تغییر در روابط خانوادگی ، مرگ افراد انفرادی ، داستانهای عواطف ، پیگیری آنچه واقعاً مهم است ، فاصله گرفتن از زندگی روزمره ، استفاده از فضای جدا شده برای تجدید نظر در همه چیز ، مسافت جسمی و تلاش برای مقابله با چیزهای نامرئی و کشنده ای که وارد خانه می شوند برای جلوگیری از این امر ، بخشی از تجربه هایی است که قرنطینه امروزی برای انسان به ارمغان آورده است. آنچه ما از این تجربه به یاد خواهیم آورد و چگونگی استفاده از آن بعداً این است که منتظر هستیم تا بعداً اتفاق بیفتد.

انتهای پیام

خروج از نسخه موبایل