چه بیشتر این سفر را جالب کرد جز ملاقات با رئیسجمهور وقت حیدر علیاُف، اتفاقات پیرامون آن بود. علیاف را کمابیش میشناختم و میدانستم که در دوره اتحاد جماهیر شوروی از اعضای کمیته مرکزی حزب کمونیست بوده و گفته میشد که حزب پیش از نامزد مقام رهبری بوده است. زنده زنده دکتر عنایت الله رضا که از مسائل و خبرگان مسائل شوروی میشد، میگفت که در کمیته مرکزی امکان ندارد یک نفر غیر روس به عنوان رهبر کشور برگزیده شود.
این مسائل را تلویحا با رئیسجمهور در میان نهادم اما او با اشاره به نام و و لقبش، حیدر و علی، گفت به خاطر مسلمانیام به مسلمانیام به مسلمانیام به مسلمانیام به رهبری حزب انتخاب نشدم. به نظرم سخن او دقیقتر بود زیرا مثلاً استالین با آن تبار روسی ولی در چنان جا نداشت. بعدها شوارد نادزه که او هم تبار روسی نداشت، سمت دبیر اولی حزب کمونیست را به دست آورد.
فکر می کنم حتی در حال حاضر هم در مناسبات با روسیه، به علاوه بر ملاحظات معمول سیاسی این گونه اختلافات ایدئولوژیک را باید عوامل تعیین کنند به حساب آورد و نباید به مناسبات شکلی و نمایشی دلبسته باشد. علیاف در ملاقات بسیار گرم و صمیمی برخورد کرد و حتی شعر و ترانه خواند که سفیرمان آقای قضایی به من گفت شعری که حیدر علیاف اشاره کرد شعر آیرلخ (یعنی جدایی) توسط آقای فرهاد ابراهیمی اردبیلی سروده شده و بعدها فهمیدم آهنگ این شعر هم توسط آقای. علی سلیمی ساخته شد که اولین بار رشید بهبود آن را اجرا کرد و با آن معروف شد.
آن شعر ترکی از سرایندهای ایرانی در فراق سرزمین قفقاز از مام میهن سروده شده بود و فکر می کنم این کار علیاف را برای صمیمیت بیشتر فضا و در عین حال به نمایش چهره های فرهنگی از خود می کنم. حتی به همین هم اکتفا نکرد و از آهنگساز آنهم نام برد و درباره آن سخن گفت و ما را دعوت کرد که به دیدن نمایشی در تئاتر ملی باکو برویم. خودش هم آمد. دیدن آن به ویژه ساختمان تئاتر از دو سو برایم جالب بود. نخست ارتباط نزدیک رئیسجمهوری با هنرمندان و دیگران مشابه این استالن در تبریز کن خهاک هم وجو دیگری هنرمندان و دیگران در همین دیدار با رئیس جمهور ایران را گرفت و به او سلام رساند. من سالها پیش، به جای کتابخانه ملی تبریز که در کنار همین تخریب شده بود، بنایی را پیشنهاد دادم و اعتباری نیز برای آن پیشبینی کرد که ساخته شد. آن کتابها به مکانهای جدید انتقال یافت و در ورودی آن تندیسی از «برادران نخجوانی» که اهداکنندگان اولین کتابهای مهم آنجا بودند و مدیرکل فرهنگ وقت و یکی دیگر از آنها ساختیم که نام و یاد آنها باقی بماند و در برنامه هایم بود که به جای آن تماشاخانه، عمارت. دیگران برپا کنیم که الگوی مناسب آن همان محل قدیمی ساختمان تئردون باکو مبود و گفته اریم ود و گفته دیگری برپا.
از نکات جالب این سفر، سفری بود که گزارشی را در رابطه با کالبد گنجوی نشان میدادند. به یاد دارم در گفتوگوی مطبوعاتیام یکی از آنها جلو آمد و اسکناسی را به من نشان داد که تصویری از نظامی بر آن نقش بسته بود و پرسید که اهل کجا بوده است؟ و من گفتم مانند حافظ و سعدی و از دیگر مفاخر و سرایندگان مایه افتخار همه جهانیان و به زبان فارسی اندیشه های بلند خود را بیان کرده اند.
در همین امسال که از طرف جمهوری آذربایجان سال حکیم قیام لقب گرفته، کار استردگی به همت فرهنگستان هنر، موزه بریتانیا و شهرداری تهران انجام شد و یکی از زیباترین نسخه های مصور و مذهب خمسه نظامی مربوط به عهد شاهطهماسب صفوی به نفیس ترین صورت منتشر شد. جای کارهایی بسیار خالی است و بسیار به جا، حال که جمهوری آذربایجان به این ترتیب می تواند به این دلیل باشد که زبان فارسی در طرح های تحقیقاتی نظامی و آثار هنری و نمایشی جهانی را هرچه بیشتر به مردم خود و سایرین بشناسانیم.
در همان سفر در مراکز علمی و دانشگاهی دیدم دانشنامه زبان و ادب فارسی در آسیای صغیر و قفقاز که به همت زندهیاد حسن انوشه منتشر شده است. . بجاست به همت مسوولان و مدیران فرهنگی ایران و آذربایجان این دانشنامه به زبان تشرکی ترکی ترجاست به همت مسوولان و مدیران فرهنگی ایران و آذربایجان همچنین اینک که نمونه و نقشه های ساختمان آن تئاتر تاریخی تبریز در دست است و سابقهای هم در همان سالها ارائه شده است، هرچه سریعتر در جای مناسبی از نو ساخته شده است.
* منتشر شده در روزنامه اعتماد