«پیترو دلاواله» ایتالیایی که در دوره پادشاهی عباس یکم صفوی و به قصد دیدار با شاه به ایران سفر کرده بود در سفرش به تهران، در سفرنامهاش نه تنها از چنارها زیاد بلکه از سرسبزی و تنومندی آنها به شگفتی آمدند و تهران را چنارستان نامیدند.
در کنار چنارهای پراکنده و باقیمانده سالهای دور، هفت چنار که اگر اولین نباشند جزو اولین چنارهای با شناسنامه پایتختند که شکوه و شادابی خود را حفظ کرده اما هنوز مطمئن در فهرست میراث طبیعی تهران به ثبت نرسیده است و برای ثبت آن در فهرست میراث. طبیعی باید اقدام عاجل شود. این هفت چنار دیروز، امروز تنها با دو چنار در بریانک زنده است.
قدیمی های محله قصه های برای این چنارها دارند و می گویند پیشترها فقط یک چنار بوده که چون آن را بریده اند، در اینسو و آنسوی چنار مادر، هفت جوانه سر زده و هفت چنار تنومند و برومند برخاسته است که اهالی در اطراف آن سقاخانه ها ساخته شده و در آنجا گرد آمده اند. میآمدند و شبهای جمعه شمع روشن میکردند و آبباریکهای از نهر فیروزآبادزاز میوههای هر مدندا.
این نهر از کنار قهوه خانه میگذشت و روی آن برای افراد و رهگذران تختهای چوبی گذاشته شده بودند تا از کالسکه، درشکه، اسب و استر پایین آیند و در کنار آب آرام گیرند، چایی بنوشند، قلیانی چاق کنند، نان و سبزی و پنیر و کره و. تخممرغ و ماست محلی نوش جان کنند و دیزی و دوغ و احیانا بریانی میل کنند. بریانک روزگاری روستایی آباد با قلعهای بود که هفت برج داشت. مرغ سوخاری بریانک به جای دو، سه تا از آن برج های قدیمی ساخته شده است که تا پنجاه مرغ سوخاری به جای دو، سه تا از آن. نام پیشین آن بیرون بود به گواهی کتیبه کنار مسجد بازسازی شده اعتماد (همت آباد) در خیابان گلستانی که تاریخ 1310 قمری بر آن کنده شده است; یعنی 133 سال پیش. آخرین کدخدای در قید حیات تهران که او را دیدم با این که در پونکد میزیسطر ازیست از این کدخدای در قید حیات تهران که او را دید.
او در موزه شخصی اشیای فراوانی را نگهداری میکند که برای حفرادم درخت و قنات کورای در موزه شخصی اشیای فراوانی را نگهداری میکند. سیدحسین سادات کشار علیا فرزند مرحوم سیدعقیل، گلفروش محله امیریه که در کودکی و نوجوانی در کاشت درختان خیابان ولیعصر با پدرش و همکار بود، میگفت بریانک آنقدر قلمه چنار داشت که ما برخی از آنها را برای این خیابان میآوردیم. به گفته او میزرا خلیل کندی (کنی) سرپرست گروهی بود که درختان چنار خیابان ولیعصر را به ویژه از تقاطع خیابان سپه به سمت راهآهن تهیه میکردند و برای این کار نه تنها از باغهای کن بلکه از باغهای متعدد اطراف تهران مانند همین بیرونک (بریانک) بود. سیمتری جی، اطراف اکبرآباد، پل امامزاده معصوم و جاده کرج قلمهدها را جمع میکردند. در آن سالها جز چنار از درختان غیرمثمر نارون و اققیا هم بسیار بود.
به هر حال در کنار همین چنار بزرگ – که یاد سرسبزی همین محله است و موزه حیاتوحش و کارخانه پیشین جوراببافی هم که در آنجا برپاست- آنچه مایه تعجب است تجاوز ماشینی به حیاط طبیعی است که در اینجا هم چنان پیشتاز است. نمونه آن آسیب دیدن باغچه در اطراف این سرمایه طبیعی و تاریخی است کیدن روز تن گ. زمانی در کنار این دو تنه چنار، باغی، باغچهای، قناتی و کوشکی بود که حریم آن را ساختمانهای پیرامون آن تصرف نکردند و بزرگان آنجا از چهارشنبه سوری و نوروز و سیزده به درهای اهالی و شهر تهرانی در آن فضای خاطره ها می گفتند. برخی از مدیران شهری به زیبایی و شکوه قامت یک درخت تا چه حد مبهوت توجه نمی کنند.
لانه گنجشکها را خراب نکنیم، غارغار کلاغها را قدر بدانیم، همه اینها در تهران امروز آسیب دیده و در گرو حفظ و نگاه داشتن همان درختان و فضاهای پردرخت بههم پیوسته شهری است. پرداختن به گل و سبزه، هنرمندانه و زیبایی شناسانه است اما حتی یک بوستان گل هم جای یک درخت تنومند چنار را در لطافت بخشی به هوا نمی گیرد.
زمانی پزشک ویژه صحن و سرای خاقان، دکتر تولوز، از باغ لاله زار و آسیبی که با از بین رفتن آن به تهران می رسد سخن گفته و شاه را از تخریب آن فضای پر دار و درخت باز داشته است. هر چند گفته می شود که نسالترین چنار تهران سر بر گنبد و بارگاه امامزاده یحیی در عودلاجان (اودلاجان) دارد چناری با قدمت 900 سال در جوار صحن مخصوص بانوان امامزاده یحیی و با قطر هفت متر، اما از سرزندگی و نشاط در آن خیلی خبری نیست.
تا دو، سه دهه پیش چنار بزرگ تجریش در امامزاده صالح را داشت که گزارش تصویری آن را مولف و پژوهشگر فرانسوی «مادام ژان دیولافوا» ماندگار کرده و در شرح این تصویر آورده است که «این چنار بلند و قطور که قطر فوق العاده آن را نمی توانم. با رقم تعیین شده و محیط اطراف آن به پانزده متر میرسد، عده کثیری را در سایه خود پناه داده است، مومنین در زیر آن نماز میخوانند، مکتبدار اطفال را آنجا جمع کرده و درس میدهد، قهوهچی سماور و استکان و لوازم خود را در درون میخوانند. آن قرار داده است و سقا هم کوزههای پر آب خود را در گوشهای از آن گذاشته است». محسن وزیری مقدم نقاش نوگرای معاصر نیز به چنار تجریش پرداخته و یادگاری از نمای دا نمها.
تا یکی، دو نسل پیشتر، محیط قدر حیات طبیعی را بیشتر میدانستند و یبان آن را میدانند. درختان احساس می کنند، می فهمند، میفهمند و عکس العمل نشان می دهند. آنها هم از صدای گنجشکها لذت میبرند، با بادها هم میشوند و میرقصند. سر و تنشان را در باد و باران میشویند و میآرایند. هرس آنها طبیعی است و نیاز به داشتن انسانها ندارند. کافی است که زندگی را بر آنها تنگ نکنیم.
وقتی سیل در کن جاری شد و به تهران رسید انبوهی بار آورد و چند ناناری جان شیری. من که پس از سیل همراه با گروه تهرانگردی به آنسو رفتم شاهد بودیم که هنوز به دنبال عزیزان گمشده بودند و روشن شد که ساختوسازهای بیقاعده در حریم خانه می رود باید پاسخگوی واقعی این خسارات باشند. پس از آن بود که از سوی دستگاه قضایی تخریبهای متجاوز به رودخانه حریم بنا آغاز شد به تازگی دولت نیز در حریم دریای مازندران چنین کرده است. آیا وقت آن نرسیده است که مدیریت شهری فضای فضایی اندک درختان بازمانده از چنارستان قدیم را حفان کند و ساختوسازهایی که این فضا را که این فضا را تنگ کرده، بردارد؟
به امید باغچه های پیرامون چنارهای باقیمانده را حفظ کنیم و یکبار هم کنیم که به نفع طبیعت، بناهای نامتناسب را برداریم تا درختان و نفس های نفسی بکشند و از صدای باشکوه پرندگان لذت ببرند و آن کلام حکیمانه را به یاد بیاورند که دیگران کاشتند و .. .
* منتشر شده در روزنامه اعتماد| 19 اسفند 1400