وی به تکرار تاریخ به معنای کلیشه و ابتذال اعتقادی نداشت ، اما گفت که انسان ها بسیار شبیه به هم هستند و اوضاع انسانی در زمان های مختلف رخ می دهد. او می دانست که نمی تواند به کشور خود خدمت کند و بدون تکیه بر حقیقت کوتاه بینوا نبود. مطالعات تاریخی به دنبال الماس در کنار رودخانه نیستند بلکه سرمایه گذاری ها و مهارت های پیشرفته ای مانند الماس های مدرن و معادن طلا است.
به گزارش گزارشگر یک ، روزنامه اعتماد “اریک هابسبوم متولد 9 ژوئن 1917 در اسکندریه است ، اما بعداً امیدوار بود که مارکس به قول خودش دنیا را نجات دهد.” به تدریج او متوجه معایب و محدودیت های اندیشه مارکس شد ، اما آن را تا آخر عمر حفظ کرد. جدا از مصر ، او در اتریش و آلمان زندگی می کرد و سرانجام در انگلیس مستقر شد. او مجذوب تاریخ شد و زندگی خود را برای شناخت و تدریس فرستاد. بدون شک او یکی از بزرگترین مورخان زمان ما بوده و تحت تأثیر مشکلاتی است که در گذشته هیچ کس به او نزدیک نشده بود. وی معروف ترین کتاب را که مشهورترین آن مجموعه چهار تاریخ جهان است ، آغاز کرد و از انقلاب فرانسه شروع کرد و تا فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ادامه داشت ، که در واقع داستان قرن های 19 و 20 است. وی تا پاییز 2012 زندگی کرد و در سن 95 سالگی در لندن درگذشت. او شخصیت منحصر به فردی داشت و حداقل به 10 زبان زنده مسلط بود. وی با نام مستعار ، مطلبی را نوشت که از موسیقی جاز انتقاد کرده و فوتبال را دوست دارد ، خصوصاً تیم ملی برزیل. او مخالف صهیونیسم و دشمن فاشیسم بود. “ما به عنوان فاشیست فاشیست ، گمان کردیم که وقتی زمان فرا رسید ، چارهای جز جنگیدن نداریم.”
وی دیدگاه روشنی از حقوق و عدالت داشت ، بنابراین در یک کمپین جمع آوری امضا شرکت کرد که فروش اسلحه به صدام را ممنوع اعلام کرد. او از مبارزه عقب نشینی نکرد و حتی در بدترین لحظه ها هم آرامش خود را از دست نداد. وی گفت: این واقعیت که حاکمان مواد مخدر حکمرانی می کردند و دیگران نیز زیردستان بودند به این معنی نیست که حاکمان نمی توانند حاکمان را در محاسبات خود در نظر بگیرند. در سال 1993 ، هنگامی که ترم در دانشگاه بوداپست مجارستان آغاز شد ، بازبینی نظر نهایی او از شخصیت او پیشی گرفت. . ما می توانیم از خود مراقبت کنیم. اینها خیلی هوشمندانه یا جذاب نیستند (مگر اینکه عاشق یکی از آنها شویم) ، ممکن است آنها تحصیل کرده ، ناموفق و یا مقصد نباشند ، و منظور آنها برای کمک به افراد عادی است که افراد خیلی خاصی نیستند . آنها همان مردمی هستند که همسایگان خود را در طول تاریخ تنها به شکل اسناد تولد ، ازدواج و مرگ در طول تاریخ ترک کرده اند. جامعه ای که شایسته زندگی است جامعه ای است که برای همه افراد ثروتمند ، هوشمند و برجسته طراحی شده است. هر جامعه ای که شایسته زندگی باشد باید فضای و امکانات لازم برای چنین اقلیت ها را فراهم کند اما دنیا به سود شخصی ما ساخته نشده است و ما در جهان به نفع شخصی خود زندگی نمی کنیم. “جهانی که ادعا می کند هدف ما نگرانی شخصی ماست ، دنیای خوبی نیست و نمی تواند پایدار باشد.”
انتهای پیام