محمود گبرلو در بخش سوم یادداشت خود درباره جشنواره فجر، به انتخاب فیلمها و تغییرات در رویکرد بینالمللی جشنواره پرداخته و آورده است: «تفاوت سلیقه باعث انتخاب فیلمهای متفاوت میشود و فیلمهای متفاوت، نشانگر سلایق متفاوت جامعه و اقناع پذیری تماشاگر است؛ چیزی که جشنواره فیلم فجر در دهه فجر انقلاب اسلامی به آن نیاز دارد!»
محمود گبرلو، از منتقدان سینمای ایران در سومین قسمت از سلسله یادداشتهایش درباره جشنواره فیلم فجر، سیاستهای سابق و فعلی این رویداد را نقد کرده و پیشنهاداتش درباره هرچه باشکوهتر برگزار شدن بزرگترین جشن سینمای ایران را بیان کرده است.
گبرلو در بخش سوم این یادداشت با عنوان «جشنواره فیلم فجر؛ قدرت برتر یا قدرت منفعل؟»، درباره بیتوجهی همیشگی به وجوه داخلی و بینالمللی این رویداد و همچنین نکاتی درباره موضوعات اجرایی و عملکرد هیات انتخاب در گزارشگر یک نوشت:
درک قدرت برتر: تیم آشکار و پنهان دولت سیزدهم مستقر در سینما، احتمالا ،چون “نگاه ایدیولوژیک” خود را برتر از دیگران در سینما میدانستند، اکثریت نیروهای قبلی، حتی متخصصترین و متعهدترین را، جابجا کردند تا آنچه را که صحیحتر میدانند به ظهور برسانند.
اگر قائل به این تحول ضروری باشیم، طبیعتا قوانین موجود و نگاه استراتژیک رهبر انقلاب در سینما، ملاک برتر محسوب میشود. از جمله “سینما یک هنر برتر است. هنر برجسته سینما، یک نیاز و ضرورت محسوب میشود، کلید پیشرفت کشور، به میزان زیادی دست سینماگران است” اما عملکرد برخی از مسئولان فعلی با این نگاه ژرف و عمیق رهبری فاصله دارد!
طبیعتا اجرای استراتژیک ولی فقیه الزاماتی دارد که وظیفه حاکمیت و دولت است که شیوههای اجرایی آن را تبیین کند؛ از جمله حمایتهای معنوی و مالی!
اما کدام حرکت تیم سینمایی دولت سیزدهم طی این دو سال و اندی توانسته زمینه بروز و اجرای چنین نگاه ژرفی را فراهم آورد؟ کدام حمایت معنوی باعث ایجاد روحیه شادابی و انگیزشی برای تولید آثار بهتر و برتر شده است؟ تیم سینمایی دولت حتی یک بار گردهمایی صمیمانهای ترتیب نداده و یا در محافل عمومی سینمایی گپ و گفت انجام نداده است؟ برای تولید گسترده و رونق سینما از لحاظ مضمون و ایده و جذب تماشاگر چه برنامهای ارایه داده است؟ ارایه آمار ساخت سالنهای سینمایی، بدون آنکه به فیلم خوب ضمیمه شود چقدر میتواند برای سینمای ایران مثمرثمر باشد.
در کنار اینها، اگر رونقی هم در تولید آثار انقلابی، دینی و ارزشمدار ایجاد شده، زمینهاش توسط همان ارگانها طی چند سال قبل فراهم شده است. “خانه سینما ” که بالاترین مرجع تجمع بیش از ۶ هزار سینماگر است و یا تشکلهای خصوصی دیگر – که انتقاد به برخی عملکردشان وارد است – چه حمایتی دریافت کردهاند که دلخوش باشند؟ آیا شاهد حضور موثر تیم دولت سیزدهم در میان خود بودهاند که احساس حمایت و امنیت شغلی کنند؟ اگر بودهاند، چرا هیچ خبر مشخصی از آن منتشر نشده است که این پالس مثبت را به اجتماع بدهد؟ اما در مقابل، برخی افراد منصوب و منتسب به مدیران دولتی سینما، بارها در یادداشتها و سخنرانیهای خود، سینماگر ایرانی را مورد تخریب و استهزا قرار دادند و دریغ از یک تذکر و اعتراض از سوی متولیان سینمایی به حملهکنندگان. یا دریغ از یک تمجید و تشویق با صدای بلند از یک فیلم یا سینماگر که بتواند مصداق همدلی و همگرایی باشد؛ و یا حتی بتوان آن را مصداق حمایت از نیروهای ارزشی و متعهد سینمایی دانست!
کدام چتر حمایتی برای سینماگران باز شده است که آنان -بهخصوص فعالان بخش خصوصی- احساس رفاقت، دوستی و پشتوانه کنند؟ اگر شده است، چرا درباره آن صحبت نمیشود و فقط از تریبون رسمی، دو قطبی کردن فضا بیشتر به چشم میآید و پیامها و جلسات عمومی، حاوی پیامهای مشارکت و همدلی در شرایط اجتماعی حساس فعلی نیست.
سالیانه بیش از ۱۰۰ فیلم نیاز است تا نیاز تماشاگر و نیاز اقتصادی سینما برطرف شود و این فقط بهدست بخش خصوصی رونق مییابد. برای ردیف بودجه سینمایی که “قدرت برتر است” باید فریاد زد و با چنگ دندان مبارزه کرد و نیروی مبارز طلبید؛ نه آنکه همین مقدار سرمایهگذار اندک را به طرق مختلف از جمله فیلم بد ساختن یا قوانین دست و پاگیر، فراری داد.
تصویبکنندگان ردیف بودجه در دولت و مجلس وقتی با هجمههایی روبرو میشوند که تلویحا آنلاین تایید متولیان سینمایی را میگیرند، طبیعی است نباید انتظار داشت با روی خوش، بودجه مناسب تعیین کنند. ردیف بودجهای که دولت برای سینما در نظر گرفته حتی توان تولید 10 فیلم سینمایی را ندارد چه به آن که بخواهد معیشت و نیاز روزمره سینماگران را فراهم آورد.
باید نگاه تزیینی از سینما و سینماگر ایرانی کنار برود و با درک واقعیتها و کنار آمدن با سلایق متفاوت و اصلاح کردن برخی رویههای اشتباه هواداران، شیوه جذب را افزایش دهند؛ نگاهی که به عنوان مثال در دیدار سینماگران با رئیس سازمان برنامه و بودجه جاری و ساری بود و افرادی از طیفهای مختلف در کنار مدیران سینمایی که لزوما مشترکات سیاسی چندانی ندارند، برای حل مشکل معیشت سینماگران و دریافت بودجه بیشتر به نفع سینما، گرد هم آمده بودند؛ هرچند شنیده میشود که افرادی در سینما که سیاسیبازیشان فرقی با برخی از همان افرادی که بالاتر به آنها انتقاد کردیم ندارد، فشارهای زیادی را به حاضران آوردهاند که باعث تاسف است.
بازار جهانی یا انفعال: سینما به اذعان همه رایزنان فرهنگی، یک ابزار قدرتمند تبلیغاتی در ایام دهه فجر و بلکه در طول سال برای نظام جمهوری اسلامی محسوب میشود که مورد تایید همه جناحها و دولتها بوده و هست. به دلایلی بخش بینالملل، جدا و به طور مستقل با عنوان جشنواره بینالمللی فیلم فجر فعالیت خود را آغاز کرد.
علیرغم انتقادات وارده، انصافا بستری برای حضور بیش از یکصد فیلمساز خارجی و دیدن مستقل آثار سینمای ایران و جهان و تعامل بین فیلمسازان ایرانی و خارجی بهخصوص آنانی که فارغ از افکار رایج (رابطه جنسی، خشونت، سیاست) حرفهای انسان دوستانه، مشابه فیلمهای ایرانی داشتند فراهم شده بود. اما با آمدن دولت سیزدهم، به بهانه ایجاد تحول و رونق، این جشنواره تعطیل، افراد برکنار و بساط آن جمعآوری شد اما هیچ اتفاق جدیدی به جای آن رخ نداد. کاری که بیشتر شبیه یک لجبازی با تیم جشنواره دولت قبل و یا شاید از روی ناآگاهی و تعجیل بود.
ناگفته نماند در همان دوران، افراد و تیمهای موازی دیگری مثل مرحوم طالبزاده و آقای خزایی در جشواره فیلم مقاومت فعالیت داشتند که قابل احترام و توجه بودند اما همان مسیر هم ادامه نیافت و الان، با یک عملکرد ضعیف در بخش بینالملل روبرو هستیم که آن را به یک بخش تزیینی و بیخاصیت تبدیل کرده است. کدام فیلم و فیلمساز معتبر جهانی در این مدت حضور یافت؟ چه تعامل و گفتوگویی انجام شده است؟ همه تلاش گذشته، برای “دیده شدن بهتر سینمای ایران” و یا برای “دیده شدن بهتر ایران امروز” تعطیل شد. چرا؟
آیا این کار، همان کنار گذشتن نگاه استراتژیک که “هنر سینما… بلاشک یک هنر برتر است، سینما یک روایتگر کاملاً مسلط و یک هنر پیچیده، پیشرفته و متعالی است”. نباید سرمایههای انسانی و خلاق را که عشق و تعهدشان به ایران و سینمای ایران اثبات شده است به بهانههای سیاسی و جناحی کنار گذاشته شوند و با نگاه بدبینانه و گاه شخصی به حوزه فرهنگ بهخصوص سینما، آسیب زد.
همگرایی، همدلی و اقناع پذیری و استفاده از ظرفیتها در هر طیف فکری راهکار موفقیت حاکمیت و نظام در عرصه سینماست.
انتخاب یا انتحار: سیاستگذاران جشنواره فیلم فجر با انتخاب جمعی از سینماگران و مقامات دولتی “هیات انتخاب” خود را معرفی کرد و آنان حتما بر اساس ملاکهای فردی و تعداد مورد نیاز جدول جشنواره، برگزیدگان را اعلام کردند، اما چون شیوه اجرایی، درست عمل نشده است، هیات انتخاب و بالطبع جشنواره به انتحار نزدیک شده است تا انتخاب!!
انتخاب بهترینها و یا تعداد مشخص، حق قانونی هر جشنوارهای است. اعتراضی هم بر آن وارد نیست. همانند سایر جشنوارههای جهان که متناسب با تعاریف و نیازها، فیلمها را انتخاب میکنند و معمولا هم ملاک انتخابها بهدلیل اقتصادی نه سیاسی، آشکار و علنی نیست.
جشنواره فیلم فجر هم از این رویه مستثنی نیست. اما در شرایط امروز، اگر ملاکها جزییتر و شفافتر میبود، آسیب کمتری وارد میشد و شور و هیجان سینمایی آن هم همزمان با جشن انقلاب افزایش مییافت.
در فراخوان جشنواره اهداف اینچنین ذکر شده است: “هدف، معرفی آثار برگزیده یک سال سینمای ایران بر پایه هویت ملی و دینی است”. اما چون اهداف در فراخوان، همانند سالهای قبل، کلی بیان شد، دهها سوال بحرانزا به وجود آورد و ایجاد شک و شبهه کرد. معلوم است متولیان جشنواره، تدبیر تازه و کاربردی اتخاذ نکردند که سینماگر احساس کند استدلال درست و منطقی وجود دارد. نمونهاش جملات متناقض یکی از اعضای هیات انتخاب که ادعا کرد: “نزدیک 30 فیلم از میان بیش از 70 فیلم دیده شده، انتخاب شده است”. یعنی نزدیک به 40 فیلم رد شدند. و یا ایشان مبنای عدم انتخاب را “چهره غیرسینمایی” دانست، در صورتی که نام، اشخاص و ارگان ملاک نیستند و ملاک مفاهیم اثر است اما درباره مفاهیم در نظر گرفته شده برای هیات انتخاب، توضیحی ارایه نداد. ضمن آنکه همه 70 یا 100 فیلم متقاضی، در حلقه قوانین جمهوری اسلامی و با مجوزهای رسمی ساخته شدهاند و چون سینماگران، آثار خود را متناسب با اهداف جشنواره میدانستند در آن شرکت کردند. مشخص است با یک بیتدبیری و روش نامتناسب روبرو هستیم. به نظر میرسد حتی اگر ساختار فیلمها در حد جشنواره نبودند. تدبیر حکم میکند، در شرایط حساس کنونی، جشنواره نباید دچار خودباوری بشود و احساس کند هر آنچه که میپسندد و یا میگوید باید دیگران بپسندند و بگویند!
راه نجات از بحرانهای گاه خودساخته، انتخاب افرادی با سلایق متفاوت و باورپذیر برای عموم سینماگران و تبیین جزئیتر اهداف کلان است، نه انتخاب افراد و مدیرانی شبیه هم که یک نفر با هفت نفرشان تفاوتی نمیکند. تفاوت سلیقه باعث انتخاب فیلمهای متفاوت میشود و فیلمهای متفاوت، نشانگر سلایق متفاوت جامعه و اقناع پذیری تماشاگر است؛ چیزی که جشنواره فیلم فجر در دهه فجر انقلاب اسلامی به آن نیاز دارد!
عصر امروز، عصر شفافسازی رسانهای و بالعکس عصر ایجاد شک و شبهه رسانهای است. بازی در این میدان، دانایی و کارآمدی با نیروهای متبحر و دانا میخواهد. تعیین و تبیین ملاکهای ارزیابی در چند سر فصل مکتوب، انتخاب سخنگویی با قدرت نفوذ کلام، نمایش فیلمهای خارج از مسابقه برای کارشناسان، ایجاد مناظرههای سینمایی و… از آن جمله است.
انتهای پیام