ماجرای سفر شهید موحددانش برای مبارزه با رژیم صهیونیستی

حوادث کردستان و «عملیات بازی دراز» به عنوان آغاز سفر بی‌پایان علیرضا به صحنه پیکار با دشمنان ایران بود. در «عملیات بازی دراز» که به عنوان جانشین عملیات حضور داشت، دستش را به پیشگاه حق تقدیم کرد و پس از شرکت در عملیات‌های «فتح‌المبین» و «بیت‌المقدس» به عنوان فرمانده «گردان حبیب‌بن مظاهر» به لبنان سفر کرد و مدتی را در آنجا همپای برادران مسلمان به مبارزه با صهیونیست پرداخت.

به گزارش گزارشگر یک، علیرضا موحددانش نخستین فرزند خانواده «موحد» در سال ۱۳۳۷ در تهران به دنیا آمد. وی پس از اخذ دیپلم در سال ۱۳۵۵ وارد دانشگاه تبریز شد و در رشته مهندسی برق تحصیل کرد.

زمانی که مبارزات انقلابی مردم اوج گرفت، علیرضا نیز به جمع مبارزین پیوست و ادامه تحصیل را به آینده موکول کرد. با شکفتن شکوفه‌های جمهوری اسلامی ایران، او در کمیته انقلاب، اولین فعالیت‌هایش را در ایران اسلامی آغاز کرد و پس از آن در سال ۱۳۵۸ به سپاه پاسداران پیوست و حراست از بیت حضرت امام خمینی (ره) را به عهده گرفت.

حوادث کردستان و «عملیات بازی دراز» به عنوان آغاز سفر بی‌پایان علیرضا به صحنه پیکار با دشمنان ایران بود. در «عملیات بازی دراز» که به عنوان جانشین عملیات حضور داشت، دستش را به پیشگاه حق تقدیم کرد و پس از شرکت در عملیات‌های «فتح‌المبین» و «بیت‌المقدس» به عنوان فرمانده «گردان حبیب‌بن مظاهر» به لبنان سفر کرد و مدتی را در آنجا همپای برادران مسلمان به مبارزه با صهیونیست پرداخت.

سرانجام سردار علیرضا موحد دانش در «عملیات والفجر۲ » و در حالی که فرماندهی «تیپ ۱۰ سیدالشهدا» را بر عهده داشت، سیزدهم مرداد سال ۱۳۶۲ به شهادت رسید.

پرسش‌های فرمانده شهید از مسئولان

موحد دانش در در یکی از سخنرانی‌هایش نسبت به پاسخگویی در هر رده مسئولیتی می‌گوید:

«یک موقع هم ما زیاد شلوغش می‌کنیم و داد می‌زنیم و ناراحت می‌شویم چیزی نیست که ما به خاطر خودمان، به خاطر مقام، به خاطر قدرت خدای‌نکرده بخواهیم صحبتی کرده باشیم، به خدا اصلاً این حرف‌ها نیست منتها مسئله این است که هرکدام از ما در قبال خون این شهیدان مسئولیت داریم، هرکدام از ما، از این پایین پایینی‌اش گرفته که من باشم تا آن بالابالایی‌اش مسئولیت دارد در قبال خون این شهیدان. پس‌فردا باید جوابگو باشیم در پیشگاه خدا. کی می‌خواهد جواب بدهد؟ چه جوابی من بدهم؟

شهید علیرضا موحددانش در لباس سفید رنگ

الحمدالله طوری است که در این دنیا که از ما بازجویی نمی‌کنند بگویند این یک شهید، این دو شهید، این صد شهیدی که دادی چه بوده؟ چرا این شهید شده؟ به چه علت شده؟ کسی که در این دنیا بازجویی نمی‌کند که من ناراحت این دنیایم باشم، حرص‌وجوشی که می‌خوریم به خاطر این است که پس‌فردا در آن دنیا پدرمان را خدا درمی‌آورد، می‌گوید تو کی بودی؟ تو که نمی‌توانستی چرا یک گردان گرفتی؟ چرا یک گروهان گرفتی؟ چرا یک لشکر گرفتی؟ تو که نمی‌توانی اجرا کنی چرا گرفتی؟»

متن وصیت‌نامه شهید موحد دانش

در وصیت‌نامه شهید موحد دانش آمده است:

بسم‌الله الرحمن الرحیم

اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان محمد رسول الله (ص)، اشهد ان علی ولی الله

سلام علیکم

در زمانی قلم به نیت وصیت بر کاغذ می‌لغزانم که هیچ‌گونه لیاقت شهادت را در خود نمی‌بینم. وقتی به قلبم رجوع می‌کنم غیر از سیاهی و تباهی و معصیت چیزی نمی‌یابم و به همین دلیل است که از پروردگار توانا عاجزانه می‌خواهم که تا مرا نیامرزیده است از دنیا نبرد.

پروردگارا با گناهی زیاد از تو که لطف و کرمت را نهایتی نیست، تقاضای عفو و بخشش دارم. الهی بنده‌ای که تحمل از دست دادن یک دست را ندارد چگونه بر آتش دوزخت توان دارد. خدایا توبه‌ام را بپذیر و از گناهانم بگذر که غیر از تو کسی را ندارم و غیر از تو امیدی ندارم.

مردم، بدانید راهی را که در آن گام نهاده‌ایم همانا راه حسین (ع) است و به اختیار انتخاب کرده و تا آخرین نفس و آخرین رمقی که به تن داریم در سنگر رضای خدا خواهیم ماند و به دشمن زبون کافر خواهیم فهماند که ملتی که پشتیبانش خداست و پیشاپیش امام زمان (عج) در مقابل تمامی متحدان کفر خواهد ایستاد و انشاالله پیروز خواهد شد.

پدر و مادر عزیزم همانگونه که در شهادت برادرم صبر کردید و استقامت ورزیدید، اکنون نیز صبر پیشه کنید. در حدیث است که هرگاه پدر و مادری در مرگ دو فرزندشان استقامت کنند خداوند کریم اجری عظیم (بهشت) نصیبشان می‌کند.

شما خوب می‌دانید که شهید عزادار نمی‌خواهد، رهرو می‌خواهد. برادرم شما هم با قلم و قدم و زبانتان پشتیبان انقلاب و امام عزیز باشید.

مادر عزیزم به مادران بگو مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگیری کنید که فردا در محضر خدا نمی‌توانید جواب زینب (س) را بدهید که مصیبت ‌۷۲ شهید را تحمیل کرد.

پدر و مادر عزیزم، به خاطر تمام بدی‌ها و ناسپاسی‌هایی که به شما کردم مرا ببخشید و حلالم کنید و از همه برای من حلالیت بخواهید. از همسرم که امانتی است از من نزد شما خوب محفاظت کنید که مونس آخرین روزهایم بود.

برادران عزیز، برادری داشتم که در راه خدا فدا شد. قبلا در وصیتنامه‌ام با او صحبت و درد و دل می‌کردم. اکنون به شما توصیه می‌کنم که برادران عزیزم نکند در رختخواب ذلت بمیرید که حسین(ع) در میدان نبرد شهید شد. مبادا در غفلت بمیرید که علی (ع) در محراب عبادت شهید شد و مبادا در بی‌تفاوتی بمیرید که علی‌اکبر حسین در راه حسین (ع) و با هدف شهید شد.

پدر و مادر و همسر عزیزم، مراقبت کنید آنان که پیرو خط سرخ امام خمینی نیستند و به ولایت او اعتقاد ندارند بر من نگریند و بر جنازه من حاضر نشوند. در زنده بودنمان که نتوانستیم بر آنها اثری بگذاریم، شاید در مرگمان فرجی باشد و بر وجدان بی‌انصافشان اثر گذارد.

انتهای پیام

خروج از نسخه موبایل