معاویه چهره ای آشنا در جهان اسلام می باشد و در میان شیعیان به دلیل دشمنی های متعدد با امام علی و امام حسن(علیهم السلام) و همچنین تغییر ماهیت دین اسلام به یک دین تشریفاتی که ابزار حاکمیت قشری و نژادی را فراهم آورد محبوب نیست و حتی در میان بخش قابل توجهی از اهل سنت معاویه هیچگاه نتوانست جایگاه یک حاکم اسلامی عادل و متدین را ایفا کند و صرفا بخش کوچکی از اهل سنت، معاویه را صرفا به دلیل ایجاد یک تشکیلات سیاسی و نظامی منسجم و پایه گذاری حکومت اموی مورد توجه قرار می دهند.
فارغ از اینکه معاویه چه نسبی داشت و آیا واقعا فرزند ابوسفیان می باشد که داعیه نسبش به حرب بن امیه برود و او را ادامه خلفای بوسفیانی بدانیم یا اینکه فرزند نامشروع هند بنت عتبه می باشد، باید با بررسی اقدامات سیاسی و اجتماعی مورد توجه قرار داد.
معاویه به همراه پدر و برادرش سابقه حضور در چندین جنگ علیه پیامبر اسلام(ص) از جمله خندق و بدر و… را دارد و پس از فتح مکه به صورت ظاهری و مصلحتی دین اسلام را پذیرفتند و به دلایل نژادپرستانه و قومیتی حتی حاضر به پذیرش خلافت ابوبکر هم نشده بودند. پس از بیعت واسطه ای با ابوبکر با به همراه برادرش یزید بن ابی سفیان که به حکومت شام منسوب شده بود راهی این دیار شد پس از درگذشت برادرش دومین حاکم خلفای راشدین در دمشق شد ولی عمربن خطاب دومین خلیفه راشدین بارها معاویه را مورد نکوهش قرار داده و بی اعتمادی خود نسبت به وی را علنی کرده بود.
معاویه به دلایل عدم دلبستگی عمیق و قلبی و ایمان باطنی به دین اسلام و همچنین نزدیکی به حکومت رومی ها به شدت متاثر از آداب و رسوم و سنن رقیب اصلی اسلامی یعنی رومی ها شد و پایه های یک حکومت سلطنتی و اشرافی به نام اسلام را در شام بنا نهاد. معاویه حتی با فتح قبرس به دروازه های قسطنطنیه از مراکز مهم امپراطوری روم شرقی پیش رفت اما نهایتا سرسازگاری و سازش با رومی های مسیحی را پیش گرفت.
غالب مردم شامات که هیچگاه حضور پیامبر را درک نکرده بودند و دین آنها به واسطه فتوحات جنگی تغییر کرده بود بدون ایمان واقعی و قلبی به سیره نبوی و صرفا بر اساس آموزه هایی که بوسفیانی ها از اسلام ارائه می دادند به اسلام اموی گرویدند و چون شام تا پیش از فتح اسلام توسط مسیحیان رومی اداره می شد لذا بوسفیانی ها با دادن امتیازات ویژه اجازه دادند تا امورات دیوانی بنی امیه توسط مسیحیان اداره شود و به واسطه درآمد سرشار مالیاتی و خراجی از سرزمین های حاصلخیز آن مناطق به ثروت های هنگفتی دست یافتند که با همین ثروت به بخشش و تطمیع سران و روسای قبایل عرب مسلمان در مناطق حجاز و عراق پرداختند .
سیستم حکومتی بنی امیه کاملا با حکمرانی اسلامی که قائل به باور و ایمان قلبی به خداوند متعال و شریعت انسان ساز در پرتو تعالیم نبوی بود متفاوت بود و یک ساختار الیگارشی معطوف به باند و قبیله ایجاد کرده بود. بوسفیانیان به شیوه امپراطوری های غیر اسلامی تعیین حاکم را به موروثی شدن تغییر دادند و بنیان های حکومت های سلطنتی و پادشاهی پدر فرزندی را ایجاد کردند که تا دوران بنی عباس و عثمانی و صفوی و قاجار و… هم تداوم یافت.
از دیگر اقدامات معاویه تجاوزات و تعدیات مکرر به حقوق ایرانیان بود، معاویه برای اولین بار دستور خاموش کردن آتش مهمترین آتشکده های ایرانی را داد و برای گسترش قلمرو خود در ایران اقدام به قتل عام وسیع ایرانیان به ویژه مناطق شمال ایران تا سیستان و سمرقند کرد تا جاییکه ایرانیان در دوران اموی شهروندان درجه دو به شمار می رفتند و بوسفیانی ها قوم پارس را برده و کنیز خود می دانستند و دستور حاکمیتی و تشکیلاتی داشتند که یه هیچ عنوان دختران و زنان اموی حق ازدواج با ایرانیان را ندارند تا مبادا فرزندانی چشم به جهان بگشایند که خون غیر اموی و بوسفیانی در رگهایشان جاری باشد.
البته چون این ساختار با روح اسلام سازگار نبود، پس از مرگ معاویه توسط فرزندش یزید تمام اندک ظواهر دینی نیز از میان رفت و با فجایعی مانند جنایت کربلا و به شهادت رساندن و قتل عام فرزندان پیامبر(ص)، غارت شهر مدینه و به آتش کشیدن کعبه مقدمات سقوط و اضمحلال این سلسله پادشاهی را فراهم کرد ولی آثار انحرافی سلطنت اموی تا امروز در جهان اسلام مشهود است که بروز جریانات افراطی و متعصب مانند داعش از نتایج به جای مانده از این دوران می باشد.
تردیدی نیست برای تبیین واقعی چهره معاویه و بوسفیانی ها باید بدون اغراق و با زبان روز و واقعیات غیر مرسوم و سنتی با نسل جوان و با بررسی ابعاد اجتماعی تاثیرات این طایفه بر کرامت و منزلت انسانی سخن گفت تا زمینه پذیرش در مقابل تبلیغات نادرست و انحرافی فراهم شود.