در یک سری سخنرانی های ویدیویی ، آیت الله علیدوست لزوم خرافات را توضیح داد. به گفته وی ، مانند سایر پدیده های ظریف ، نیاز به بدنامی وجود دارد. استناد کامل درمورد موضوعات چند نقل قول ، عدم انتخاب و رسیدگی به همه استدلالها.
به گزارش گزارشگر یک ، این یادداشت از پنج بخش تشکیل شده است که سه بخش آن مطابق نیاز خرافات منتشر خواهد شد و بخش دیگر نیز مطرح خواهد شد. متن قسمت سوم سخنان آیت الله علیدوست است:
به نام رحمت و رحمت خدا
خدا را پروردگار دنیا ستایش کنید و خداوند علی محمد و خانواده او را بیامرزد.
در دو کلیپ قبلی ذکر کردم که خرافات الزاماتی دارند. در مقابل ، مضراتی وجود دارد که خرافات می تواند منجر به آن شود. گفتیم که اخیراً آقای سروش در این باره صحبت کرده است ، بنابراین وی کانون بحث و نمونه ای را که من معمولاً برای اختلال در این گفتگو انتخاب کردم ، انتخاب کرد. ما به دو مورد مهم اشاره کردیم.
اما این سوم است
هرکسی که وانمود می کند خرافات است و می خواهد به عنوان یک اصلاح طلب دیده شود ، باید نمونه ای از آن بگذارد. اگر او با خرافات صحبت کرده و با آن روبرو شود ، باید خود محور و داوری باشد نه روایت کامل ، محیط و عمل انتخابی. در دقت افکار و نظرات دیگران کمک کنید. البته ، من نمی خواهم توصیه کنم. من هیچ موقعیتی برای مشاوره ندارم از دیدگاه بیان ، هر کس فکر می کند من حقیقت هستم و می خواهم حقیقت را بشنوم و منصف باشم می تواند چنین داوری کند. البته مردم می توانند بگویند که این تعداد چند عدد است.
می دانید ، من درگیر تعداد نیستم. من می خواهم بگویم که شما باید در سوم یا چند مورد و از طرف دیگر آسیب هایی متحمل شوید. او می گوید وقتی می خواهد مثلاً دقیقه 75 مثالی برای خرافات بگذارد ، می خواهد بگوید این مادر تمام علوم را دارد ، یعنی این مادر در یک کتاب روایت با تمام علوم روایت می شود. . دلیلی ندارد. خود امام سعدیك (ع) فرمودند كه ما بندگان خدا هستیم. من خدمتکار را گم کردم و او را دنبال کردم. و به ما گفته می شود که شما دانش خود را دارید و ما همین جهان را داریم. نه ، ما این علم را نداریم. او می گوید خود امام امروز ادعا نکردند که اصرار دارند و سپس در بحث زیارت محلی شرکت می کنند. وی می گوید: زیارت جامعه ، مراسم شیعی است. شیعه امروز ایران گالی است ، شیعه ایرانی امروز از ساپا ویتز و ساپا مهره شیعه دارای چندین ویژگی است. یکی اینکه آنها جلیل هستند و فاجعه بزرگ این است که خواهند رفت. او می گوید: فقيه شیعه نیز خبر است. در اینجا او می گوید از ترس اینكه وارد بحث با فقها و كاهنان شود و در مقابل شیخ طوشی یا شیخ انصاری صحبت كند.
من می خواهم در این کلیپ به عنوان یک محور بحث کنم. بیایید ببینیم این مقاله چقدر علمی است. من یک مقدمه کلی خواهم داد و در این بحث شرکت می کنم. با توجه به مادرشان ، تواناییهای تکاملی آنها و موضوعاتی که در مورد این مادر مطرح شده است ، می توانیم ببینیم که آنها در طول تاریخ خطوط قرمز دارند و این مامان ها خود را خداپرست نمی دانند. ما افرادی داریم که علی اللهی ، صادق اللهی هستند. ابوالخطاب گفت جعفر بن محمد خداست و من پیامبر خدا هستم. خدا رحمت کند امام
شهرستانی در چندین کشور و در نحل بحث و گفتگو کرده و افرادی را که علی را اغراق کرده اند به یاد می آورد. یکی از افراد اغراق شده به نام علی بن ابی طالب ، خلیفه دوم ، عمر بن الخطاب است. سپس داستان اظهار نظر می شود. وی گفت روزی جوانی به نزد عمر آمد و از خلیفه خواست که علی را از ابن اویالت ری. چه اتفاقی برای عمر افتاد؟ او گفت من در معبد هستم. علی ابن ابی طالب مرا کتک زد. اکنون امام در آن شرکت کرد ، شرکت کرد یا آنجا بود. عمر با فرمانده مومن صحبت کرد. داستان چیست؟ وی گفت: “من او را دیدم که آبروی مردم را با آب چشمه های کثیف در خانه خدا دید. من به او ضربه زدم.”
البته ، منع اولین امتناع از ضربه زدن به صورت نیست. فرض کنید این کار تمام شده یا بی فایده است. در هر صورت ، کار امیرالمؤمنین ادعای شرعی است. خلیفه به مرد جوان سخنرانی کرد. جوانان ، چشمان خدا شما را دیده است. دست خدا تو را زده است. با عمر چه کنیم؟ یکی از شهرنشینان می گوید که عمر چشمان علی را اغراق کرد زیرا می گفتند آنها چشم خدا هستند. علی به خدا گفت. حال برویم ببینیم آیا این اغراق شده است یا نه ، آیا عین الله آن را معنی کرده است یا اینکه می توان از آن دفاع کرد ، باقی خواهد ماند.
می خواهم بگویم این یک ایده است. خداوند حاضر است خوشحال شود كه در مورد كساني كه معصوم هستند ، معتقدند كساني كه معصوم هستند بايد مطابق خواست خود زندگي كنند ، مطابق خواست خود بميرند ، مطابق خواست خود انجام دهند و عبادت كنند. آنها باید در مقابل آنها دراز بکشند. پرستش عبادت یک خط قرمز است ، بنابراین وقتی قرآن عیسی را معجزه می نامد ، تأکید می کند که همه اجازه خدا را می گیرند (سوره مائیده / ص 110). این حساب باید شناخته شود
امام سه دیدگاه دارد.
یک دیدگاه این است که این علمای ابرار هستند. به عبارت دیگر ، آنها انسانهای بزرگ ، دانشمند و دانشمند بزرگی بودند. با این حال ، ارائه صفاتی مانند دانش نامرئی خوب نیست.
شاید نظریه محققان ابرار که می خواهند شهر به همین روش فکر کند. دیدگاه دیگر ما بین دو نظریه ای که ذکر کردیم است. به عبارت دیگر ، یکی از خدایان ، خط قرمز و علمای رد شده ابرار.
این تفاوت بین علمای دین است. ناسازگاری ممکن است در شواهد ایجاد شود. شما همچنین ممکن است باور داشته باشید که این امامان فکر نمی کنند که نامرئی گسترده است. به عنوان مثال ، گفته می شود که در موضوعات به هیچ وجه دانش وجود ندارد. به عنوان مثال ، وقتی یک خدمتکار بیرون می آید ، می توانید مکان او را بدانید. یا اینکه امروز کسی چه کاری انجام داده است ، چه چیزی خوردند و چه فکر می کنند. برخی معتقدند که این مامان از موضوع آگاهی دارند یا دانشمند هستند. بین علمای ابرار و کلام خدا سلسله مراتبی وجود دارد ، اما مطمئناً من نمی خواهم از سخنان آقای سروش استفاده کنم که Irouss محقق Abrar محسوب می شود.
او می گوید کسی معجزه دارد ، اما دلیل می خواهد. درست است ما هم این را قبول داریم. اما نکته این است که اگر مثالی بگذاریم ، باید آن را بپیچانیم. من می گویم او داوری او یکی از دانش های امام ، آقایان و خانم ها است و او داستانی از دانش امام است. مقابله با این کار ساده نیست. شیخ هار عاملی صاحب وسلی ، شیخ اعظم ، شیخ انصاری ، محققق خوئی ، اینها در بحث خودشان است.
شیخ هار ضمن بحث درباره سوء ظن ذهنی در فقه ، وقتی در مورد سوء ظن ذهنی که ما نمی دانیم نیز صحبت می کند صحبت می کند. به عبارت دیگر ، آنها موضوع را به مردم واگذار می کنند و آن را تصویب می کنند. علامه طباطبایی فردی خرافی است که نیست. به هر حال او متخصص آثار اسلامی و فیلسوف است. او کتابی در این زمینه دارد ، بنابراین رد و اثبات آن کار ساده ای نیست. وی خاطرنشان کرد: اعتقاد دانش نامرئی از این طریق برای امام مبالغه آمیز است و بدون هیچ دلیل. امام فرمود كه طبق روایتی از همان خدمتكاری كه از دست داد ، نمونه ای از آن گذاشت. “من نمی دانم او کجاست.”
سروش ، آیا این روایت متوکل است ؟! یک بام و دو نماز که باید از Metatrat گرفته شود. برای رد دانش امام ، به این روایت تکیه کنید. روایت دیگر می تواند با تکیه بر دانش فراتر از این روایت ، دانش امامان را اثبات کند. من نمی گویم درست یا غلط است. اما بیایید مثل شما بچسبیم. این راه درستی نیست ، اما این راه درستی برای شما نیست ، بنابراین من معتقدم که روایت نباید مورد انتقاد قرار گیرد. به عنوان مثال ، در تفسیر معجزه ای که وی ذکر کرد ، با کمال میل می گویم که در بحث بعدی ما نیازی به نقل اعجاز نداریم. با این حال ، این رویکرد خرافی نیست. این بدان معناست که انسانهای استبدادی (من عذرخواهی می کنم) نباید احتمال درستی در مورد افکار دیگران را با یکدیگر در میان بگذارند ، بلکه بر روی خودشان متمرکز شوند تا قضاوت کنند که شیعیان در ایران اغراق شده اند. زیارت شیعه جلیل است. شیعیان ایرانی شیعیان مهره ساپا هستند.
آقای سوس! مردم حق دارند. گالی صفت است نه صفت. ژنرال کارهای اداری را انجام می دهد ، اما دانشمند پرده برمی دارد ، می شکند و اغراق می کند. به نظر من ، البته ، شما باید در این مقاله به علامه طباطبایی ، حداقل در علم امام ، پس از یک وضعیت کامل ، نگاه کنید نه یک اختیاری. به روایت او نگاه کنید. پس از دیدن این روایت ، “هرچه در سیستم دایره ای حاصل شد به نتیجه رسید.” البته مسلم است که دین ما رد خواهد کرد. برای اینکه خداوند نعمت کند باید موضع گیری کند. نمی خواهم بگویم که ما اصلاً موضع نداریم. اما در این میان ، وقتی موضوع مورد بحث قرار می گیرد ، کسانی که گفته می شود و دانشمندان را احاطه کرده اند و افراد با گذشت زمان ، این موضوع را به یک گروه غیر حرفه ای می رسانند. نمی خواهم مخاطب را جرات کنم. اما باید بپذیریم که کسی که هرگز روایتی از دانش امام ندیده است ، نشسته است. او به نظر شما و فقط مخالفان حریف گوش می کند. این نکته سوم است که می خواهیم نقل کنیم. نقل قول کامل
البته او اینجا بسیار شلوغ است زیرا به نقل از صالحی نجف آبادی می گوید. وقتی صالحی نجفآبادی دیر آمد ، در مورد عاشورا گفت ، او از علم به امام حسین امتناع ورزد و طبق محاسبات رفت. او حتی به انقلاب نرفت. با این حال ، آنها به دنیای این دانشمند ریختند تا جایی که عدالت و کار آقای پالومی ، هیچ یک از نان خانه اش را تا انتهای کوچه برنخورده است. همانطور که می دانید ، من نمی خواهم به جزئیات بپردازم. اول از همه ، صالحی نجف آبادی می خواهد بگوید که او غیر دانشجویی است. این مسئله در مورد مزما البیان نیز در اواخر طبرسی صادق است. موارد زیر یک آیه است و نباید به آرامی از آن گرفته شود.
ممکن است امام ندانسته باشد که در آینده چه خواهد شد ، اما چرا به آقای تاراری نرفتید؟ شاید اولین مقاله ای که وی نوشت ، صالحی نجف آبادی ، در جمادی الثانی سال 79 هجری بود. تحت عنوان دختر دوستانه در کنار پدرش. او به برخی از موضوعات حدیثی کسا پرداخته است ، اما فرمی را که دیگران در آن قرار گرفته اند نیست. سپس حرف خود را برگرداند و آن را تثبیت کرد ، اما او آنچه را که قبلاً گفتم ذکر نکرد. سپس او آمد و مقاله دیگری را در ماه رمضان سال 1386 هجری نوشت. آیا علی قاتل را بیدار کرد؟ او می خواهد ثابت کند که فرمانده مومن در محراب کوپا ، مسجد کوپا به شهادت نرسیده است و آنچه آنها گفتند صحیح نیست. باز هم با همان نقل قول انتخابی از راوی آل ثانی 1390 ، وی شهید جاوید را نوشت. به عبارت دیگر ، اگر کسی در حین تحصیل زندگی ، قانون خود را مطالعه کند ، بدون ماجراجویی ایده ای نیست. باز هم ، رحمت خدا به آنها اکنون بین ما نیست. نمی خواستم وارد شوم.
و ما این مشکل را گرم کردیم که او از خانه بیرون نمی آمد. من او را قبل از انقلاب ندیدم. اما بعد از انقلاب در معبد امام حسن عسکری تحصیل کرد ، کلاسها را گرفت و دانش آموزان رفتند. زیرا او گفت قبل و بعد از انقلاب محدودیت هایی وجود دارد.
این قطع برق است. شخصی که به سخنان آقای سروش گوش فرا داده بود ، پیرو محقق ، صالحی نجفی آبادی ، برعکس آن معروف را بیان کرد ، آن را بر روی سر خود ریخت و جرات بیرون رفتن از خانه را ندارد.
اینطور نیست این واقعیتی نیست که از نزدیک دیدیم. اول از همه ، او فقط این کار را نکرد. من نمی خواهم آن حرکت را اصلاح کنم. وقتی کسی چیزی بگوید ، بیایید اول خودمان را در نظر بگیریم. سخنان وی مودبانه ، منطقی ، مختصر و البته اگر نظر ما نبود ، ما پیشنهاد كردیم كه وقتی می خواهیم صحبت كنیم در صحت گفتار دیگران كمك كنیم. به نظر ما یکی از اشتباهات ما در این گفتار این است که هم زیارت جامعه و هم زیارت جامعه تشریح می شود. وقتی طرف برای اولین بار می خواهد وارد شود ، الاح اکبر می گوید صد برابر است. آقای مجلسی می گوید این الله اکبر برای ما اغراق نمی کند ، فراموش نکنید ، همه چیز به اذن خدا است. آقای لاو ، موافقم
چرا در صورت امکان اغراق می کنیم؟ به من بگو که من نرسیده ام درست است. شخصاً می گویم اگر معجزه کردید به امام ، اگر آن را به امام صفت دادید ، اگر چیزی گفتید ، باید یک دلیل وجود داشته باشد.
نهن ابناءالدلیل دینی را به ما آموخت و قبل از حوزه های علمیه به ما آموخت. با این حال ، ما باید در دیگران نیز سهیم باشیم و نباید به راحتی دیگران را مقصر بدانیم. شیعیان ایرانی میلیون ها شیعه هستند. صدها میلیون نفر از زمان Sapa Bead صدها میلیون نفر آمده و رفته اند. شیعه ایران با شیعیان عراق یکسان نیست. لبنان وجود دارد. چرا اغراق را مقصر می دانید؟
بیایید بگوییم که ما به این نکته نرسیده ایم. اما خرافات است ، حدیث غلط است ، حدیث کذب است و تفاوت بین این احکام و ذخایر تا چه حد است. ما باید یک مقدمه برای دفاع در محل ایجاد کنیم ، اما می توان نتیجه گیری اشتباهی از این ذخایر گرفت و به آن فکر کرد … (لا الاحا الا الله).
امیدواریم که خدای متعال همه اندیشه ها را به خیر ، صالح و عادل هدایت کند و در احکام ما محتاط باشد.
انتهای پیام