شاید اگر معترضین به وی دورنمای وضع فعلی آموزش و پرورش را می دانستند ، می گفتند آقا بیایید کلید عزل و نصب ها را در دست بگیرید ولی کماکان به بهبود وضعیت مالی معلمان و سر و سامان دادن به آموزش و پرورش ادامه دهید.
مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی اگر در یک سال حدود ۴۸درصد تورم را در مملکت با سیاست تعدیل اقتصادی حاکم کرد بلافاصله با لایحه نظام هماهنگ پرداخت، کاهش قدرت خرید کارمندان را جبران کرد و در سال ۷۵ نیز با افزایش فوق العاده فرهنگیان کمک ویژه ای به این قشر کرد. حالا تورم را با افزایش اندک حقوق معلمین و مثله شدن طرح رتبه بندی معلمین مقایسه کنید تا به اوج فاجعه پی ببرید.
مشکل جایی غم انگیز می شود که می بینید دولت فعلی با هدایت منسوبین، نیروهایی را به کار گرفته که در فتح قله دماوند و راهپیمایی اربعین موفق هستند ولی در آموزش و پرورش جز دربین معدود نیروهای دوران قبل از ریاست جمهوری روحانی که دوباره مدیریت ها را قبضه کرده اند جایگاهی ندارند. اجرای ناقص رتبه بندی از یک سو ، آموزش ناقص اسف انگیز در دوران گرونا و کاهش سطح سواد دانش آموزان و تعطیلی مدارس به بهانه های مختلف هرکدام موضوع قابل تاملی است.
از آن طرف در سازمان برنامه نیز تفکری حاکم گشته که با پیگیری راهکار پوشاندن کسر بودجه روی کاغذ در برابر از بین بردن رفاه کارمندان نقش ویرانگری را بعهده میگیرد. در نتیجه هماهنگی این دو دستگاه( آموزش و پرورش و سازمان برنامه و بودجه )، وزیر فاتح قله دماوند تا آخرین لحظات سال قبل نتوانست همین حقوق معلمین را که قدرت خریدشان بسیار کم تر از قیمت های ناشی از تورم خانمان برانداز بود را پرداخت کند.
قبلا نیز جایی نوشته بودم که آموزش و پرورش ژنرالی آگاه به مسائل آموزشی و توانمند در مدیریت و استیفای حقوق فرهنگیان لازم دارد نه فردی که نقشش اطاعت از مافوق و منسوبین باشد ولی در ایفای نقش وزارت توانمند نباشد.
سوای از ضعف کلی کابینه فعلی ، وزارت آموزش و پرورش نقشی لایتچسبک را در این وزارتخانه ایفا می کند.
عملکرد فعلی معادل از دست دادن حمایت قشر معلمین است و در دراز مدت تبعات ناگواری خواهد داشت.