یکی از این افراد مهم نیما یوشیج یا پدر شعر مدرن فارسی است. این آقای است عنوانی بسیار بزرگ که فقط مناسب نیما یوشیج است اما چگونه یک روستایی می تواند در ادبیات ایران به چنین شخصیتی مهم تبدیل شود؟
به گزارش گزارشگر یک ، رمان نویس بهاudالدین مرشدی ایران او نوشت: “آقای حافظ شیرازی شعر زیر را دارد:
یک نکته برای نامهربانی نسبت به کسی کافی است
ماهیت افراد را به عنوان متخصص بپذیرید
همان شعر به این معنی است که اگر کسی بخواهد کاری انجام دهد ، حسن تنها کسی نیست که آن را انجام می دهد. چیزهای زیادی در کار وجود دارد که به شما در یافتن شغل و یافتن اسرار در ذهن شما کمک می کند. با این اوصاف ، ما هر هفته این صفحه را با عنوان “صد نکته نامطبوع” در “ایران جمعه” راه اندازی کرده ایم تا شاعران ، نویسندگان ، فیلمسازان و هنرمندان دیگری را که کارهایشان مهم شده است ، پوشش دهیم. یکی از این افراد مهم نیما یوشیج یا پدر شعر مدرن فارسی است. این آقای است عنوانی بسیار بزرگ که فقط مناسب نیما یوشیج است. اما چطور ممکن است یک روستایی در ادبیات ایران به چنین شخصیتی مهم تبدیل شود؟ در این مقاله ، نکته ای مانند این را می نویسم که نیما شخص مهمی است.
با نیماو شیزو در شکل و شمایل آن دیدار کنید! مرد کوچک با موهای بدون مو و سبیل. وقتی به عکس های نیما نگاه می کنیم ، می فهمیم که او چگونه شاعرانه است و می تواند تغییری را در این پسر کوچک ایجاد کند. اما او این تغییر را ایجاد کرد. من فکر می کنم یکی از مهمترین مکانهایی که به او کمک کرد تا متفکر شود فضای جنگلی و کوهستانی شمال ایران است. اگرچه این یکی از فضایل وی است ، اما افراد زیادی هستند که صفات یکسانی دارند و هرگز نیما نمی شوند. آنها نگران چنین شعرهایی نبودند. یعنی در زمانی که شعر در گذشته گیر کرده است ، او فکر می کند که باید کاری انجام دهد ، کاری انجام دهد و در قالب ها و تصاویر جدید شعر ایجاد کند. وی بنیانگذار شعر نو است. ساختاری شاعرانه که هر دسته را به طبقه دیگر می بخشد تا این نوع شعر را گسترش دهد. یعنی وقتی همه می خواهند جدید باشند. همه دوست دارند مدرن باشند. جامعه شکل سنتی خود را از دست می دهد و انقلابیون به فکر بازگشت از فرانسه برای تجدید جامعه قدیمی هستند. یعنی دانشهایی می آورند که قبلاً وجود نداشته است. علم وجود دارد. مردم فکر می کنند که باید فردیت به خود بگیرند ، شکل غربی به خود بگیرند و مدرن تر شوند. نثر در حال تغییر است. این کتیبه ها از نظر شکل و رنگ متفاوت هستند ، اما در این میان یک فرانسوی مدرن و بی عیب و نقص از سر تا پا وجود دارد که با کمک نیما یوشیج یا آقای یوشیج در کوههای شمالی که فرانسه را می شناسد. نام من علی اسفندیاری است. بازگشت ایرانی و فرانسوی-دانمارکی او
کتاب “ارزش احساسات در زندگی یک بازیگر” را بخوانیم. وی در این کتاب از چگونگی شاعر شدن و چگونگی شاعر شدن صحبت می کند. از قافیه قافیه خلاص شوید و شاعر شوید متفاوت از آقای مولوی که نوشت “مرا نجات بده ، مرا بکش”. مولانا چنین کاری نمی کند ، فقط شکایت می کند و در همان شعری که شعر تجویز می کند ، “قافیه و خطا را به عنوان سیل در نظر بگیرید” ، اما این آقای مولوی این تغییر را ایجاد نمی کند تا اینکه کسی قرن ها بعد بیاید. نیما و وزن نام دارد. او فرم اوست. او مانند او نیست. این همان چیزی است که او را متمایز می کند. اما این تنها شکل شعر نیست که تغییر می کند ، او می داند که این شکل باید از درون مدرن باشد. به همین دلیل است که شعر “اسطوره ای” مدرن ترین چیزی است که درباره شعر می دانیم.
حال بیایید به کتاب ارزش احساسات نگاهی بیندازیم. البته بعداً به احساسات او برمی گردم و به شما می گویم که این شاعر خوش آراسته چه روحیه لطیفی دارد و این روح لطیف چه کاری نمی تواند انجام دهد. نیما در صفحه اول کتاب ارزش احساسات نیما را در گفتگو با دوستان ذکر می کند. قبل از شروع ، او می گوید که هنرمندان کارهای روزمره خود را دارند و زندگی را به موقع می گذرانند ، زندگی را برای نوشتن شعر یا نقاشی ترک نمی کنند. وی ارزش زندگی را اینگونه توصیف می کند: “من به خوبی به یاد می آورم که مصاحبه ای که یکی از دوستانم با من داشت. وقتی او به زادگاه خود آمد ، ما بالای تنه های خشک کاج نشسته بودیم. جنگل دور و دشت های زیبا و جادویی” کجور “مال ما بود. دوستم پرسید: “چه جدیدی نوشتی؟” جوابی که من به او دادم این بود: “ابتدا باید بدانید که چه دردی را در زندگی متحمل می شوم. “با فراموش كردن هنر خود در این منطقه ، خودم را مثل پرنده می شستم و مانند یك وحشی لباس می پوشم.”
اینجا جایی است که نیما بر ارزش زندگی تأکید می کند. او می گوید برای هنر خود باید زندگی می کرد و خوب زندگی می کرد.
حالا می خواهم به سر بزرگ نیما اشاره کنم. این اصلاً استعاره نیست. سر نیما آنقدر بزرگ است که بدن کوچک و ریز او به چشم می خورد. چیزهای زیادی در این سر وجود دارد ، تصاویری مانند موارد ذکر شده در بالا در ذهن او وجود دارد ، شکل دیگری از زندگی در ذهن او و افکار پیرامون او در این عصر جدید است. اما او راه را با دیگران نمی بندد ، اگرچه فقط در حدی که قلبش به او اجازه دهد می تواند جدید باشد. او می داند که این یک راه جدید است و دیگران مانند احمد شاملو یا اخوان ثالث و فروغ فرخزاد و سهراب سپهری نیز باید بیایند و اشکال دیگر او را ارائه دهند. این شاعران و شاعران دیگر شکل دیگری از نیما یوشیجی است که هرکدام راه خود را پیدا کرده و در ساختمان شعری خود دفتر می خرند. وقت آن است که نیما زمان شعر را تغییر دهد و همان تغییر را توضیح دهد ، به خوبی می داند که باید تغییر کند. او می داند که باید نحوه ساخت این ساختمان را به دیگران بیاموزد. چگونه وزنی متعادل و بدون وزن آجر ساده و شعر فارسی ایجاد کنیم و ساختاری زیبا به جا بگذاریم. گفته می شود خود ساختمان از همین کلمه استفاده می کند. وی در یکی از مقالات خود نوشت: “این ساختمان که در آن می توانید” اسطوره “من را ببینید ممکن است برای اولین بار یک شاعر جوان که یک شیوه طبیعی صحبت کردن را نشان می دهد ، مطابق سلیقه شما نباشد ، اما من فکر می کنم این بهترین ساختمانی است که می تواند به نمایش” “.”
وی در ادامه گفت که نام این بنا را علامت گذاری کرده است. او نگاهی مدرن به وضعیت شهر ایران ارائه می دهد. او به همان اندازه متفکر ، احساسی و حتی احساساتی است. با خواندن همان نامه به همسرش آلیا و دیگران ، می فهمد که چقدر حساس است. او مجموع هر چیزی است که یک شاعر برای شاعر شدن باید داشته باشد. شاید او اولین شاعری باشد که شکلی انسانی به خود گرفته و از آن عکس گرفته است. وی اولین شاعری است که به نام معشوقه خود نامگذاری شده است. “او اولین شاعری است که می داند در یک دوره کاملاً جدید ، حتی اگر ظاهرش سنتی باشد ، باید از سر تا پا مدرن باشد ، اما بدون شک از نظر ظاهری مدرن ترین است.”
انتهای پیام