منتقدی که نقد به خودش را نمی‌پذیرفت!

در نشست «به یاد محمود کیانوش» شاعر، مترجم و منتقد ادبی عنوان شد که« او رادیکال‌ترین نقدها را نسبت به شخصیت‌ها داشت اما خودش کوچکترین نقد را نمی‌پذیرفت و دنبال تمجید بود.»

به گزارش گزارشگر یک، نشست «به یاد محمود کیانوش» به مناسبت انتشار کتاب «محمود کیانوش به روایت محمود کیانوش»، روز یکشنبه، ۲۰ خرداد در سالن حافظ خانه اندیشمندان علوم انسانی برگراز شد.

از دوستی تا نقد شاملو

محمود جعفری دهقی، نویسنده، پژوهشگر و استاد دانشگاه در سخنانی با اشاره به کتاب « محمود کیانوش به روایت محمود کیانوش» گفت: این کتاب، خاطرات نسل ما را زنده کرده است و تاریخ ادبیات آن دوره (دهه چهل و پنجاه)است؛ در ظاهر محمود کیانوش خاطرات خود را نوشته اما نوعی تاریخ ادبیات و نقد ادبی آن زمان است.

او با بیان اینکه کتاب ۴۰ فصل دارد، ادامه داد: بعد از مقدمه خطیبی، کیانوش از کودکی و از خانواده‌اش می‌نویسد؛ اینکه پدرش اصرار داشته روحانی شود و به همین جهت او را به مکتب‌خانه می‌فرست و مادرش می‌خواسته مدرسه معمولی برود. در ادامه کیانوش از آشنایی‌اش با زبان انگلیسی و آغاز ترجمه می‌گوید. طی دانشسرا به شعر آزاد رو می‌آورد که اشعارش در مجله «خوشه» چاپ می‌شده است. بعد به ادامه تحصیل در رشته ادبیات انگلیسی به دانشگاه می‌رود و از شانس دانشجوی شاهرخ مسکوب می‌شود.

جعفری دهقی ادامه داد: محمود کیانوش در ادامه برخوردهایش با چهره‌های مطرح ادبی، کدورت‌ها و دلخوری‌هایش را مطرح می‌کند؛ مثلا اینکه می‌گوید «نجف دریابندری سرمن کلاه گذاشت.» یا از آشنایی و دوستی و کدورتش با شاملو می‌گوید و این موضوع را مطرح می‌کند، «شاملو آنقدر به من نزدیک بود من را کیاجان صدا می‌زد اما در یک مقاله نظری دادم، «هنر مساوی است با انسان به‌علاوه طبیعت» که شاملو به نام خود استفاده کرد.» و رابطه کاری‌اش با شاملو با این ادعای کیانوش پایان می‌پذیرد که شاملو ترجمه‌ای از کیانوش را دزدیده و به نام خود چاپ کرده است. محمود کیانوش درباره شعر شاملو گفته است: «شاملو نثر قرن و پنجم و ششم را استفاده می‌کند تا به نحوی شکوه کار خود را نشان دهد.»

 این استاد دانشگاه در ادامه معرفی کتاب « کیانوش به روایت کیانوش» به نظر محمود کیانوش درباره شعر به عنوان «شعر برهنه»  پرداخت.
 
به گفته جعفری دهقی کیانوش در فصل‌های مختلف کتاب درباره دوستی‌اش با نادر نادرپور، پرویز ناتل خانلری و همکاری‌اش در مجله سخن، آشنایی و دوستی‌اش با پرویز داریوش، غلامحسن ساعدی، سیروس طاهباز و م‌ آزاد اشاره می کنند.

کیانوش همچنین از وسواس نگارشی‌اش می‌گوید در حدی که داستان نادر ابراهیمی را برای مجله سخن نپذیرفته است. در  فصل ۲۸  به شعر کودکان می‌پردازد. در فصل ۳۱ به نام‌های مستعارش می‌پردازد و در فصل بعدش از  بازنشسته شدن خود و دلخوری از همکاران ادبی می‌گوید و بعد هم تن به مهاجرت می‌دهد.

دهقی یادآور شد: در پایان این اثر، محمود کیانوش از فوت و فن کوزه‌گری نوشتن می‌گوید؛ اینکه برای سرودن شعر زمانی خاصی وجود ندارد و شعر باید حادث شود یا برای نوشتن داستان، روح داستان باید از کالبد آن بزرگتر باشد.

منتقدی که نقد  به خودش را نمی‌پذیرفت!

روایت تبدیل دوستی‌ها به دشمنی‌ محمود کیانوش

اسدالله شعبانی، شاعر، نویسنده ادبیات کودک و نوجوان و منتقد ادبی هم در این نشست محمود کیانوش را یکی از چهره درخشان ادبیات خواند که یکی از برتری‌هایش را راهیابی به قلمرو ادبیات کودک دانست و گفت: کیانوش از بهترین‌ها بود. برخلاف دیگر شاعران ادبیات کودکان، از قلمرو ادبیات بزرگسال وارد شعر کودک شده بود و کسانی چون یمینی شریف از ادبیات فولکلور.

کیانوش معتقد بود، شعر یمینی شریف ادیبانه نیست، یا در جایی می‌گوید یمینی شاعر نیست نوشته‌هایش به آگهی‌های تجارتی تنه می‌زند البته من در مقاله‌ای مفصلا به یمنی‌ شریف پرداخته و گفته‌ام او شاعر خوبی بود، نسبت به مسائل کودکان و نوجوانان آگاه بود و با دنیای بچه‌ها ارتباط تنگاتنگ داشت و شعرهای آمیخته با مفاهیم ملی برای کودکان بود و شعر او بهترین راهنما برای کودکان بود. برخی از ما شاعران کودک و نوجوان از زیر شنل یمینی شریف درآمدیم و بعد زیر شنل کیانوش رفتیم. اینکه بگویم یمینی شریف شاعر نیست، تندخویی می‌دانم.

او سپس درباره آشنایی‌اش با محمود کیانوش و دعوتش به ایران و چاپ آثارش در کانون پرورش فکری توضیح داد و گفت: یک‌بار از او خواستم  بیوگرافی مختصری از خود بدهید تا در اختیار معلمان و دانش‌آموزان بگذاریم، یک بیوگرافی ۳۰ صفحه‌ای نوشته بود بیشتر تاریخ ادبیات معاصر بود و از سینما و شعر و ادبیات و حشر و نشر با بزرگان گفته بود و از برخی هم به بدی یاد کرده بود. به او گفتم بیوگرافی را خلاصه می‌کنم و  قسمت‌های مربوط به شما را منتشر خواهم کرد، گفت نه، همین را منتشر کن. که من منتشر نکردم.

شعبانی ادامه داد: در این مقاله هم کیانوش درباره آشنا شدن با بزرگان، تبدیل آشنایی به دوستی و تبدیل دوستی به دشمنی گفته بود. کیانوش معتقد بود زندگی شخصی هنرمند و به زندگی ادبی و هنری‌اش گره خورده و به همین دلیل مسائل خصوصی را هم  بیان می‌کرد که به‌نظرم تأثیر مثبتی ندارد. درباره نقدش به یمینی شریف گفتم. درباره ماجرای آل احمد نمی‌دانم اما می‌دانم آل‌احمد هم فرد تندی بود و با تحقیر با دیگران حرف می‌زد اما بعید می‌دانم آنقدر که محمود کیانوش اشاره می‌کند، بد باشد. درباره رابطه م‌آزاد و طاهباز با کیانوش دشمنی میانشان نبود و حتی آن‌ها کمک کردند تا کیانوش در دهه ۶۰ به ایران بیاید.

این منتقد ادبی سپس با بیان اینکه نسبت به نیما یوشیج تعصب ندارد و بیشتر دلبستگی دارد، به نقد محمود کیانوش به نیما یوشیج اشاره کرد و گفت: می‌توانیم‌ منتقد باشیم اما نباید نسبت ناروا به کسی بگوییم و شخص را طرد و یا رد کنیم. رباعیات نیما ارزش بررسی ندارد و کتاب ارزش احساسات نیز متن خام است در این شکی نیست اما نیما شعر امروز را پی‌ریزی کرده است. کیانوش در نقد خود به طرز غم‌انگیزی از اصلا و به هیچ وجه استفاده  کرده و گفته بی‌سواد است چون نیما یوشیج می‌گوید شعر حافظ از سعدی بهتر است. کیانوش برای اینکه ثابت کند نیما اشتباه می‌کند، گریبان حافظ را هم می‌گیرد و برخی از  شعرهای حافظ  را به عنوان مداح طرح می‌کند در حالی که جهان حافظ فراتر از این چیزهاست و  کیانوش نگاه سطحی به شعر حافظ دارد.

محمود کیانوش کوچکترین انتقادی  را نمی‌پذیرفت و دوست داشت تمجید شود. با کسی که او را نقد می‌کرد، رابطه خوبی نداشت

شعبانی خاطرنشان کرد: کیانوش یکی از افراد فرهیخته دوران ماست اما گاه در نقد  افراط کرده و نسبت ناروا به اشخاص می‌دهد. ما باید نقد متقابل زا بپذیریم و  شنونده خوبی در برابر نقد ‌باشیم اما نقدی که من نسبت به نقد کیانوش درباره نیما نوشتم، موجب دلخوری‌اش شد و از درجه دوستی به دشمنی پرتاب کرد. هرچند در این نقد درباره ویژگی‌های شعر کیانوش گفته بودم مثلا اینکه نمادها و تصویرهای شهری و شهرنشینی در شعر کودک گسترش داده است، یا کیانوش در شعر نوجوان نگاه قدیمی دارد من دنیای نو مطرح می‌کنم. 

شعبانی تأکید کرد: محمود کیانوش کوچکترین انتقادی  را نمی‌پذیرفت و دوست داشت تمجید شود. با کسی که او را نقد می‌کرد، رابطه خوبی نداشت. البته خوشحالم از من به خوبی یاد کرده،  تشویقم می‌کرد و باعث شد کار در قلمرو ادبیات کودک را ادامه دهم. بر من تاثیرگذار بود و دچار سرنوشت بقیه نشدم.

او درباره اینکه چگونه از دوست به دشمن محمود کیانوش تبدیل شد، توضیح داد: چند ماه  قبل از مرگش تلفنی زنگ زد و من به او گفتم، استاد عزیزم کیانوش. گفت دست نگهدار شما دوست من نیستی، در خبری که درباره پری منصور [همسر کیانوش]منتشر شده، اطلاعات اشتباهی داده‌ است. ماجرای خبر هم اینطور بود که خبرنگاری به من زنگ زد، خبر داری پری منصوری فوت شده، من گفتم خبر ندارم. اما آنها به نقل از من، خبر را منتشر کرده بودند. بعد در آن تماس گفت، مطلبی که  درباره نیما نوشته بودی، خواندم. من سعی کردم ماجرا را به شوخی برگزار کنم  اما تلفن به شکل بدی قطع شد. من به آن خبرنگار گفتم چرا خبر را کار کردی ! 

منتقدی که نقد  به خودش را نمی‌پذیرفت!

کیانوش نقد گزنده‌ای داشت

روح‌انگیز شریفیان، نویسنده نیز در پیام ویدئویی به این مراسم با اشاره دوستی‌ و آشنایی‌اش در لندن در سخنانی اظهار کرد: همیشه علاقه‌مند به نوشتن بودم، با خودم گفتم نوشته‌هایم را به کیانوش می‌دهم تا بخواند، اگر خوب بود ادامه می‌دهم و اگر نه تردیدم را برای نوشتن کنار می‌گذارم. متنم را در اختیار او گذاشتم و خواند و بعد از یک هفته به من زنگ زد و نکات جالبی مطرح کرد و نکته قابل استفاده‌ای به من گفت و من هم کار ادبی و نوشتن را شروع کردم. دوستای ما تا اخر پایدار بود و من خودم را مدیون او می‌دانم.

 او خاطرنشان کرد: محمود کیانوش از کسی تعریف نمی‌کرد. انسان والایی بود. دانش و احاطه‌اش به زبان فارسی بی‌نظیر بود و دانشش را با گشاده دستی در اختیار دیگران می‌گذاشت. کیانوش پرکار بود و چهره‌های ادبی متفاوت داشت.  او مبتکر شعر کودک بود و شعر ناب داشت.

شریفیان ادامه داد: کیانوش دارای نقد گزنده‌ای بود؛ نقدی راستین که وجدان بیدار ادبی بود زیرا معتقد بود واقعیت از همه چیز باارزش‌تر است، اصلا اهل مصاحبه نبود. کارهای ادبی بی‌شمار  داشت که می‌توان آن‌ها دانشنامه‌ای کامل تشبیه کرد. شخصیت پیچیده و چند گوشه‌ای داشت. من بر دوستی‌ام تکیه می‌کنم و قدر می‌دانم. امیدوارم با نشست‌های این‌چنینی آثارش شناخته شود و قدرش بیشتر شناخته شود.

 ارتش یک‌ نفره‌ای که راه خودش را می‌رفت

کامیار عابدی، منقد ادبی و پژوهشگر با بیان اینکه احصا ادبی آثار محمود کیانوش بسیار دشوار است، گفت: نوع کار و وسعت موضوعات و آثارش ژ بیش از همه  با شاملو قابل مقایسه است؛ شاملو شاعر، پژوهشگر، مترجم، روزنامه‌نگار و مصحح متون است و کیانوش نیز در دو قلمرو فراتر از شاملو فعالیت داشت.

 او سپس گفت: یکی از نکته‌هایی که در آثار کیانوش دیده می‌شود این است که او  همیشه به راه خودش می‌رفته و گویا صداهای دیگر نمی‌شنیده است و فقط صدایی که خود ایجاد کرده، می‌شنیده و به آن توجه می‌کرده و آن قلمرو را دائم گسترش می‌داده است، به تعبیری ارتش یک نفره بود و در  قلمروهای مختلف قلم می‌زد و گاه در نقد رادیکال می‌شد. در مجموع کیانوش از جمله اشخاص خاصی بود که راه خود را می‌رفت. شاید تنها موضوع مشترک در کارهایش تأکید بر عقل سلیم است، در دوره جوانی  و در دوره کوتاهی تحت تاثیر چپ بوده  اما این تأثیر بسیار ناچیز بوده  است و بیشتر  آبشخور فکری‌اش روشن‌اندیشی قرن ۱۷ و۱۸ فرانسه و اروپا است. خردمندی و اصالت عقل در کارهایش وجود دارد.

 عابدی افزود: شعرهای محمود کیانوش عجیب و غریب است و تافته جدا بافته‌ای از نسل خود است که بازتاب زیادی نداشته است و دلیل این موضوع را محمد قائد در نوشتاری بعد از فوت محمود کیانوش چنین بیان کرد که «محمود کیانوش در حوزه شعر بزرگسالان، شاعر غیر ایرانی بود تا شاعر ایرانی». او توضیح بیشتری در این زمینه نداد اما به نظر تصویرپردازی و مضمون‌پردازی معمول در شعر ایرانی در شعر کیانوش نبود و بیشتر تحت تأثیر شعر انگلیسی بود و عنصر روایت شعرش را حمایت می‌کند  و شگفت‌انگیزی کلامی در اشعارش  وجود ندارد که مخاطب ایرانی را جذب کند و نوعی  فلسفی‌اندیشی در شعر بود.  نگاهش به مسائل کلی بود و درباره انسان به صورت کلی صحبت می‌کرد. دز اشعارش نشانی از ملی‌گرایی و چگرایی نشانیی‌ نمی بینید، برایش انسان به ما هو انسان مهم بود.

 این پژوهشگر با تأکید بر اینکه کیانوش در اوج چپ‌گرایی در ایران چپ‌گرا نبود، اظهار کرد: موقعیت کیانوش در آن دوره، یک موقعی استثنایی است؛ گاهی متعدل و متمایل به سنت می‌شود  گاهی سنت‌گرایی متمایل به نو است. بهار درباره دهخدا به رعدی آذرخشی گفته بود: «جای شگفتی است که این مرد مثل ظرفی است که هر نوع آبی در آن جا شود، هم شعرهای سنتی  دارد و هم شعرهای عامیانه.» تا حدودی می‌توان کیانوش را به این زمینه، منسوب کرد و  او در هیچ یک از قاب‌ها نمی‌گنجد.

نقدی که برای کیانوش گران تمام شد

عابدی یادآور شد: کیانوش از سیاست پرهیز می‌کرد و فقط یک کار سیاسی انجام داد که به ضررش تمام شد. زمانی که نقدی به آل‌احمد  نوشت، به دعوت خانلری به مجله سخن رفت. دعوت به کار خانلری از کیانوش مانند توپ صدا کرد. بسیاری این ذهنیت را داشتند و دارند که حانلری به خاطر این نقد ادبی از خانلری دعوت به کار کرد و گفتمان سیاسی آن دوره علیه‌خانلری بود. مقاله چیز بدی نبود، قبل از آن به کیانوش  حمله کرده بودند. حتی طاهبار و م‌. آزاد پیش از ان که کتاب داستان کیانوش منتشر شود، آن را از یکی از چاپخانه‌ها پیدا کرده بودند و بر کتاب منتشر نشده به شکل بدی نقد نوشتند که در مجله منتشر شد.  این نقد کیانوش از آل‌احمد برایش گران تمام شد. کینه این موضوع همیشه به دل محمود کیانوش ماند. تنها فعل سیاسی کیانوش همکاری با حانلری بود و چوب این موضوع را خورد.

 این منتقد ادبی در پایان سخنان خود گفت: جنبی ادبی «کیانوش به روایت کیانوش» بیشتر بود و  نظر کیانوش درباره شعر  روشن‌تر  بود. کتاب خوبی است، در اینجا به آراء و آثار او بسیار می‌پردازد، نظراتش در این کتاب نسبت به کتاب «اجازه بدهید بنویسیم آقا» معتدل‌تر است و کیانوش در دهه ۹۰ رادیکال شد. البته اشکالاتی در برخی تاریخ‌ها و نام‌ها وجود دارد که بیشتر به خاطر این است که با تکیه بر حافظه کیانوش نوشته شده است.

منتقدی که نقد  به خودش را نمی‌پذیرفت!

ادبیات کودک بلای جانش شد

مهدی خطیبی، نویسنده و ویراستار که کتاب «محمود کیانوش به روایت محمود کیانوش» را منتشر کرده است، در سخنانی درباره روند انتشار کتاب توضیح داد و گفت: شخصیت کیانوش برایم جذاب بود. باید عادت دفاع از مردان بزرگ را ترک کنیم که این موضوع را در کیانوش دیدم.

 او سپس درباره آشنایی‌اش با محمود کیانوش و شروع نوشتن شناخت‌نامه محمود کیانوش و کتاب فعالی گفت و خاطرنشان کرد: محمود کیانوش به هیچ عنوان نقد را برنمی‌تابد. در دهه ۹۰  هیچ ناشری حتی ناشرانی که کارشان شناختنامه بود، نمی‌پذیرفتند که این اثر را منتشر کنند زیرا هم تعداد صفحات کتاب زیاد بود و هم اینکه خود کیانوش در هیچ حلقه‌ای نبود. خودش همیشه می‌نالید که ادبیات کودک بلای جان من و کارهایم شده. همه من را به ادبیات کودک می‌شناسند.

 خطیبی در پایان سخنان خود گفت: کیانوش معتقد بود شخصیت ادبی شاعر با شخصیت خانوادگی‌اش فرق ندارد و کیانوش به همین شکل بود. او از منزه‌ترین و پاک‌ترین انسان‌ها بود.

منتقدی که نقد  به خودش را نمی‌پذیرفت!

عکس‌ها از عاطفه حصارکی‌زاده

 انتهای پیام

دکمه بازگشت به بالا