تاریخچه جشن کریسمس: ریشه های کهن و رازهای ناگفته
ریشه های کهن جشن کریسمس
کریسمس، جشنی جهانی که هر سال با شور و هیجان فراوان برگزار می شود، فراتر از تصورات رایج، داستان های بسیاری را در دل خود نهفته دارد که از قرون متمادی و فرهنگ های گوناگون به ارث رسیده است. این جشن باستانی، میراثی غنی از سنت های پیشامسیحی و باورهای کهن است که با گذر زمان شکل گرفته و به نمادی از امید و همبستگی تبدیل شده است. برای درک عمیق تر کریسمس، باید به دل تاریخ سفر کنیم و با ریشه های باستانی آن آشنا شویم.
کریسمس چیست؟ سفری در تعاریف و زمان برگزاری
کریسمس، در هسته خود، جشنی است که در تقویم مسیحی به عنوان سالروز میلاد عیسی مسیح شناخته می شود. این روز، در حقیقت، تجلی بخش اعتقاد به تولد منجی و نماد نور و امید در تاریکی زمستان است. جهانیان هر ساله شاهد برگزاری این جشن باشکوه در اشکال و زمان های گوناگون هستند. در حالی که اکثریت کلیساهای کاتولیک روم و پیروان آیین پروتستان، این جشن را در 25 دسامبر برگزار می کنند، کلیساهای ارتدوکس شرقی، به ویژه در کشورهایی مانند روسیه و اوکراین، 7 ژانویه را برای این منظور برمی گزینند. ارامنه نیز در 6 ژانویه، میلاد و غسل تعمید مسیح را همزمان جشن می گیرند، که هر یک داستان و تقویم خاص خود را روایت می کنند. این تفاوت در تاریخ گذاری، خود نشانه ای از تنوع و پیچیدگی های تاریخی است که این جشن در طول قرون تجربه کرده است.
شاید جالب باشد بدانید که هیچ یک از انجیل های چهارگانه، به تاریخ دقیق تولد عیسی مسیح اشاره ای نکرده اند. این ابهام، خود سرآغاز داستانی طولانی از پژوهش و گمانه زنی ها درباره ریشه های کهن جشن کریسمس شده است. مسیحیان اولیه بیشتر بر عید پاک، یعنی رستاخیز مسیح، تمرکز داشتند و جشن گرفتن تولد افراد را از آداب پاگان ها (پیروان ادیان چندخدایی) می دانستند. این موضوع، به وضوح نشان می دهد که جشن کریسمس امروزی، مسیری طولانی و پرفراز و نشیب را پیموده تا به شکل کنونی خود درآید و چگونه بسیاری از عناصر آن، نه از متون مذهبی، بلکه از فرهنگ ها و سنت های باستانی سرچشمه گرفته اند.
ردپای واژگان: از کریسمس تا یول
کاوش در تاریخ یک جشن، اغلب با ریشه یابی نام آن آغاز می شود و هر واژه، دریچه ای به سوی گذشته می گشاید. واژه انگلیسی «Christmas»، به معنای «مراسم عشای ربانی (مَس) در روز مسیح»، از ترکیب دو کلمه «Christes Maesse» گرفته شده و حدود قرن یازدهم میلادی وارد زبان انگلیسی قدیم شد. شکل کوتاه تر آن، «Xmas»، که شاید برای برخی تازگی داشته باشد، ریشه ای قدیمی تر دارد و به قرن سیزدهم بازمی گردد، جایی که حرف «X» (Chi) در زبان یونانی نماد مسیح به شمار می رفت. این نام ها، هر کدام فصلی از داستان کریسمس را روایت می کنند و چگونگی پیوند آن با مسیحیت را نشان می دهند.
اما پیش از این نام مسیحی، کلمه ای باستانی تر به نام «یول» (Yule) در اروپای شمالی، به ویژه در فرهنگ های ژرمنی و اسکاندیناوی، برای اشاره به جشن های انقلاب زمستانی به کار می رفت. این کلمه از ریشه آلمانی «jōl» یا آنگلوساکسونی «geōl» گرفته شده است. این ریشه یابی به ما یادآوری می کند که کریسمس، حتی در نام خود، پیوندی عمیق با سنت های باستانی زمستانی دارد. در زبان های دیگر نیز نام های متفاوتی برای این جشن وجود دارد که هر یک معنای «میلاد» یا «شب مقدس» را در خود نهفته دارند؛ مانند «نوئل» (Noël) در فرانسوی، «ناتاله» (Natale) در ایتالیایی، «نویداد» (Navidad) در اسپانیایی و «وِیناختِن» (Weihnachten) در آلمانی. هر کدام از این واژگان، گوشه ای از تکامل فرهنگی این جشن جهانی را به ما نشان می دهند.
جشن های کهن زمستانی: بذر های کهن جشن کریسمس
برای درک ریشه های کهن جشن کریسمس امروزی، باید به سراغ جشن های کهن زمستانی رفت؛ جشن هایی که قرن ها پیش از ظهور مسیحیت، در نقاط مختلف جهان برگزار می شدند. این جشن ها، در واقع مادران معنوی کریسمس به شمار می آیند و بسیاری از آداب و رسوم کنونی ما، ردپایی از آن ها را در خود دارند. انقلاب زمستانی، نقطه عطف مشترک بسیاری از این جشن ها بود که در آن، مردم تولد دوباره خورشید و بازگشت امید و روشنایی را جشن می گرفتند. در طول تاریخ، روزهای کوتاه و تاریک زمستان همواره با تولد نور و امید همراه بوده اند، و این باور، در قلب سنت های باستانی ریشه دوانده است.
انقلاب زمستانی: تولد دوباره خورشید
تصور کنید در زمان های باستان، با فرارسیدن روزهای کوتاه و شب های بلند زمستان، چگونه مردم نگران تاریکی و سرمای بی امان می شدند. انقلاب زمستانی، زمانی که طول روز به کوتاه ترین حد خود می رسید و سپس دوباره به سوی بلندی می گرایید، برای اجداد ما از اهمیت ویژه ای برخوردار بود. در دل تاریکی و سرمای زمستان، این نقطه عطف نویدبخش بازگشت نور، گرمی و آغاز دوباره حیات بود. این پدیده طبیعی، در فرهنگ های باستان به عنوان نمادی از تولد دوباره خورشید و غلبه نور بر تاریکی شناخته می شد. در واقع، بسیاری از سنت های کریسمس، ریشه های خود را در این جشن های باستانی یافته اند، جایی که مردم با آتش افروزی، پایکوبی و شادمانی، بازگشت حیات را گرامی می داشتند. این ارتباط عمیق انسان با چرخه های طبیعت، بنیادی ترین ریشه کریسمس است.
ساتورنالیا: شور و مستی رومیان
سفر به روم باستان، ما را به جشنی پرشور به نام ساتورنالیا (Saturnalia) می رساند که به افتخار ایزد کشاورزی، ساتورن، از ۱۷ تا ۲۴ دسامبر ادامه داشت. در این ایام، تصور کنید که قوانین و هنجارهای اجتماعی وارونه می شدند؛ بردگان موقتاً آزاد می شدند و با اربابانشان غذا می خوردند، هدیه دادن و میهمانی های مفصل از آداب اصلی این جشن بود و مردم غرق در رقص و پایکوبی می شدند. فضای کارناوالی، بذل و بخشش و هدیه دادن در ساتورنالیا، شباهت های چشمگیری با کریسمس امروزی دارد و بسیاری از محققان، ریشه های سنت هدیه دادن و فضای شاد کریسمس را در این جشن رومی جستجو می کنند. این جشن، به مردم فرصتی می داد تا از فشارهای زندگی روزمره رها شده و در شور و شادی غرق شوند، تجربه ای که امروزه نیز در کریسمس مدرن حس می شود.
میلاد خورشید شکست ناپذیر (Natalis Solis Invicti): خدای مشترک
در اوج امپراتوری روم، جشنی به نام «میلاد خورشید شکست ناپذیر» (Natalis Solis Invicti) در 25 دسامبر برگزار می شد. این جشن به پرستش خدایان خورشیدی مانند سول اینویکتوس اختصاص داشت و در سراسر امپراتوری رواج گسترده ای داشت. بسیاری از تاریخدانان بر این باورند که کلیسای اولیه مسیحی، برای تسهیل گرویدن رومیان به دین جدید، تاریخ میلاد مسیح را با این جشن محبوب همزمان ساخت. این «هماهنگی تاریخ ها» یا Concordia of Dates، تلاشی هوشمندانه برای مسیحی سازی جشن های پاگان و جذب پیروان بیشتر بود. بدین ترتیب، تولد دوباره خورشید در باورهای پاگان، به تولد نور جهان در مسیحیت تغییر ماهیت داد و ریشه های کهن جشن کریسمس را در بستر جدیدی احیا ساخت. این انتخاب آگاهانه، نشان دهنده قدرت انطباق و جذب فرهنگ های مختلف توسط مسیحیت اولیه بود.
میترائیسم و زادروز میترا: ردپای مهر ایرانی
آیین مهرپرستی یا میترائیسم، با ریشه هایی عمیق در ایران باستان و پرستش ایزد مهر (میترا)، در امپراتوری روم گسترش چشمگیری یافت. تصور کنید که چگونه باورهای یک تمدن شرقی، در قلب تمدن غربی جای باز کرده است. پیروان این آیین، زادروز میترا (خدای خورشید، نور و پیمان) را در 25 دسامبر جشن می گرفتند. شباهت های نمادین بین میترا (نور جهان) و عیسی مسیح (نور عالم) قابل توجه است. گفته می شود که کلیسا با آگاهی از محبوبیت این جشن، آن را «مسیحی سازی» کرد تا بتواند پیروان میترائیسم را به سمت مسیحیت جذب کند. این فرایند، یکی از مهم ترین نمونه های هم نشینی و ادغام سنت های باستانی با باورهای جدید است که ریشه های کهن جشن کریسمس را بیش از پیش نمایان می سازد. در این همزیستی فرهنگی، عناصر مهرپرستی همچنان در تار و پود کریسمس نوین باقی ماندند.
جشن یول (Yule): شعله های شمالی
در سرزمین های یخ زده اسکاندیناوی و ژرمنی، جشنی باستانی به نام «یول» (Yule) برگزار می شد که محوریت آن بر آیین های آتش افروزی و پرستش درختان همیشه سبز بود. در این جشن، کنده های بزرگ درخت (Yule Log) را در خانه ها می سوزاندند تا نمادی از بازگشت نور و غلبه بر سرمای زمستان باشد. این سنت های زمستانی، از جمله تزئین درختان همیشه سبز، تأثیر بسزایی بر درخت کریسمس امروزی گذاشته اند. تصور کنید گرمای دلنشین آتش و سبزی درختان در دل زمستان سخت چگونه امیدبخش بوده است. همچنین، باور به خدای اودین که در شب های زمستان پرواز می کرد و هدایایی می آورد، می توانست بذرهای اولیه شخصیت بابانوئل را در ذهن مردم کاشته باشد، داستانی که با گذر زمان به شکلی که امروز می شناسیم، تکامل یافت. این جشن ها، پیوند عمیق مردمان شمال با طبیعت و نمادهای آن را به خوبی نشان می دهند.
«بسیاری از آداب و رسوم کریسمس، در واقع، تجلی مدرن جشن هایی باستانی هستند که قرن ها پیش از ظهور مسیحیت در فرهنگ های مختلف جهان برگزار می شدند و نشان از پیوستگی ناگسستنی انسان با چرخه های طبیعت و جستجوی نور در تاریکی زمستان دارند.»
چرا 25 دسامبر؟ جدل ها و تصمیم کلیسا
در کمال تعجب، انجیل های مسیحی هیچ اشاره ای به تاریخ دقیق تولد عیسی مسیح نمی کنند. این فقدان اطلاعات، در قرون اولیه مسیحیت منجر به بحث ها و نظریات مختلفی در مورد تاریخ تولد او شد. برخی معتقد بودند که او در مارس، آوریل یا حتی می متولد شده است، و برای هر کدام دلایلی ارائه می دادند که امروزه چندان قابل اتکا نیستند. اما در قرن چهارم میلادی، پاپ ژولیوس اول، به طور رسمی 25 دسامبر را به عنوان تاریخ میلاد مسیح اعلام کرد. این تصمیم، نه بر پایه شواهد تاریخی محکم از تولد مسیح، بلکه بر مبنای ملاحظات دینی و فرهنگی آن زمان اتخاذ شد.
این تصمیم تاریخی، بر پایه دو نظریه اصلی استوار بود که امروزه توسط محققان مورد بررسی قرار می گیرد:
- نظریه محاسباتی: بر اساس این نظریه، تاریخ 25 مارس به عنوان روز بشارت (اعلام بارداری مریم) و همچنین تاریخ تصلیب مسیح در نظر گرفته می شد. با افزودن نه ماه به این تاریخ (مدت زمان بارداری)، 25 دسامبر به دست می آمد. این یک منطق الهیاتی بود که سعی در ایجاد تقارن و تقدس در تاریخ های کلیدی مسیحیت داشت.
- نظریه انطباق با جشن های پاگان: این نظریه که توسط بسیاری از محققان پذیرفته شده و از اعتبار بیشتری برخوردار است، معتقد است که کلیسا عمداً 25 دسامبر را انتخاب کرد تا با جشن های خورشیدی و محبوب پاگان ها مانند میلاد خورشید شکست ناپذیر و زادروز میترا همزمان شود. این استراتژی، به کلیسا کمک می کرد تا با «مسیحی سازی» این جشن ها، گرویدن رومیان به مسیحیت را آسان تر کند و ریشه های کهن جشن کریسمس را در بستر جدیدی احیا سازد. این رویکرد، نه تنها تاریخ را تغییر داد، بلکه به کریسمس هویتی چندفرهنگی بخشید.
تکامل کریسمس در دوران مسیحی: از ممنوعیت تا احیا
مسیر کریسمس تا رسیدن به شکل امروزی خود، پر از فراز و نشیب های تاریخی بوده است. در اوایل مسیحیت، جشن تولد عیسی از اهمیت چندانی برخوردار نبود و حتی با مخالفت برخی از پدران کلیسا روبرو می شد. این جشن، در ابتدا، بیشتر به عنوان یک رسم پاگانی شناخته می شد تا یک آیین مسیحی.
مسیحیت اولیه و مخالفت با جشن تولد
تصور کنید جامعه مسیحیان اولیه که در سادگی و ریاضت زندگی می کردند. پدران کلیسا، از جمله کلمنت اسکندریه و اوریگن، دیدگاه های منفی نسبت به جشن های تولد داشتند. در دنیای رومی آن زمان، جشن تولد اغلب با زیاده روی، شادمانی های مفرط و مراسمی همراه بود که با ریاضت و سادگی اولیه مسیحی در تضاد قرار می گرفت. به همین دلیل، در قرون اول و دوم میلادی، نه تنها تولد عیسی بلکه تولد هیچ قدیسی نیز به طور رسمی جشن گرفته نمی شد. در آن دوران، عید پاک (رستاخیز مسیح) به مراتب مهم تر از میلاد او شمرده می شد. این دوره، نشان می دهد که چگونه یک جشن جهانی، از نقطه شروعی کاملاً متفاوت، راه خود را آغاز کرده است و هنوز تا رسیدن به جایگاه امروزی خود، راه درازی در پیش داشت.
قرون وسطی: از فراگیری تا ممنوعیت
پس از تاجگذاری شارلمانی در روز کریسمس سال 800 میلادی، این جشن رفته رفته جایگاه ویژه تری در اروپای مسیحی پیدا کرد و فراگیر شد. پادشاهان و اشراف، این جشن را با شکوه فراوان برگزار می کردند و حتی برخی وقایع مهم تاریخی، مانند تاجگذاری ویلیام اول (ویلیام فاتح) در انگلستان، در روز کریسمس اتفاق افتاد. اما این شکوه و جلال، همیشه پایدار نماند. در قرن هفدهم، پیوریتن ها (پروتستان های اصلاح طلب) در انگلستان و بوستون، کریسمس را ممنوع اعلام کردند. دلایل این ممنوعیت، شامل تجملات، می خواری، رفتار ناشایست و ریشه های پاگانی جشن بود که با باورهای سفت و سخت مذهبی آنان در تضاد قرار داشت. آن ها معتقد بودند که این جشن، از مسیر معنوی خود خارج شده و به یک مراسم عیاشی تبدیل گشته است. این ممنوعیت ها نشان دهنده کشمکش های فرهنگی و مذهبی عمیقی است که در طول تاریخ بر سر ماهیت و شکل کریسمس وجود داشته است.
قرن نوزدهم و تولد کریسمس مدرن
با ورود به قرن نوزدهم، جامعه غربی دوباره به سمت احیای کریسمس گام برداشت و این بار با رویکردی متفاوت و انسانی تر. نویسندگانی چون چارلز دیکنز با رمان جاودانه «سرود کریسمس» در سال 1843 و واشنگتن ایروینگ، نقش مهمی در تغییر تصور عمومی از کریسمس ایفا کردند. دیکنز با روایت داستان اسکروج، اهمیت بخشش، سخاوت و همدردی را در این ایام برجسته کرد و این پیام تا به امروز در قلب کریسمس مدرن باقی مانده است. این جشن از یک کارناوال پرشور و گاهی بی نظم، به جشنی خانوادگی، با محوریت مهربانی، نیکوکاری و هدیه دادن تبدیل شد. فضای انقلاب صنعتی و زندگی شهری، نیاز به یک جشن خانوادگی و آرام را بیشتر کرده بود. این دوره، کریسمس را به شکلی که امروز می شناسیم، شکل داد و آن را به یکی از محبوب ترین تعطیلات رسمی در بسیاری از کشورها مبدل ساخت.
نمادها و آیین های مدرن کریسمس: بازتابی از کهن
بسیاری از نمادها و آیین هایی که امروز جزو جدایی ناپذیر جشن کریسمس هستند، ریشه هایی عمیق در سنت های باستانی و پیشا-مسیحی دارند. این نمادها، داستان های هزاران ساله را در خود جای داده اند و هر یک، یادآور ارتباط انسان با طبیعت و باورهای کهن هستند. وقتی به درخت تزئین شده کریسمس یا شخصیت مهربان بابانوئل نگاه می کنیم، در واقع به تاریخچه ای طولانی و پر رمز و راز می نگریم.
درخت کریسمس: سرو جاودانگی
درخت کریسمس، نماد اصلی جشن امروز، در واقع ریشه ای بسیار قدیمی در پرستش درختان همیشه سبز در جشن های زمستانی پاگان ها دارد. این درختان که در سرمای زمستان سبز باقی می ماندند، نمادی از جاودانگی، زندگی و امید به بازگشت بهار بودند. تصور کنید در دل سرمای سوزان، دیدن شاخه های سبز درختان چگونه می توانست امیدبخش باشد. در فرهنگ ایران باستان نیز، سرو نمادی از جاودانگی و زندگی ابدی به شمار می رفت و با احترام خاصی به آن نگریسته می شد. سنت تزئین درختان در جشن یول ژرمنی ها و اسکاندیناویایی ها، به مرور زمان وارد کریسمس شد و به یکی از محبوب ترین آداب آن تبدیل گشت. شاخ و برگ های سبز در دل زمستان، نویدبخش زندگی دوباره و پیروزی نور بر تاریکی هستند و این سنت دیرینه، امروز نیز در خانه های ما زنده است.
بابانوئل (سنت نیکلاس): هدیه آور از دوران باستان
شخصیت محبوب بابانوئل، داستانی پیچیده و چندلایه دارد که از قرن ها پیش آغاز شده است. ریشه های او را می توان در سنت نیکلاس میرا، اسقف نیکوکار قرن چهارم میلادی در ترکیه، جستجو کرد که به مهربانی و کمک به نیازمندان، به ویژه کودکان، شهرت داشت. او قهرمانی واقعی در دل تاریخ بود. با این حال، تأثیرات خدای اودین در فرهنگ ژرمنی که در شب های زمستان پرواز می کرد و هدایایی برای کودکان می آورد، نیز در شکل گیری این شخصیت بی تأثیر نبوده است. در آمریکا، شخصیت سنت نیکلاس با گذشت زمان و با کمک نویسندگانی چون کلمنت کلارک مور (با شعر «بازدید سنت نیکلاس» که تصویری از بابانوئل با سورتمه و گوزن های پرنده را خلق کرد) و کاریکاتوریست توماس نست (که لباس قرمز و ریش سفید بلند او را جاودانه ساخت)، به بابانوئل امروزی با لباس قرمز و سورتمه و گوزن های پرنده تبدیل شد. این تلفیق سنت های مذهبی، فولکلور و تجاری، به بابانوئل جایگاهی ویژه در قلب جشن کریسمس بخشیده است و او را به نمادی جهانی از بخشش و شادی تبدیل کرده است.
هدیه دادن و سرودهای کریسمس: میراث ساتورنالیا و قرون وسطی
سنت هدیه دادن در کریسمس، بازتابی آشکار از آداب و رسوم جشن ساتورنالیا در روم باستان است که در آن، مردم به یکدیگر هدیه می دادند و این عمل، نمادی از شادی و اتحاد بود. این سنت، با گذشت زمان و با ادغام در جشن مسیحی، معنای بخشندگی و مهربانی را یافت و به یکی از اصول اصلی کریسمس تبدیل شد. سرودهای کریسمس (Carols) نیز ریشه هایی در جشن های قرون وسطی دارند که در آن زمان، مردم با آوازخوانی و پایکوبی، فرا رسیدن زمستان و سپس امید به بهار را جشن می گرفتند. این سرودها که در ابتدا ماهیتی غیرمذهبی و مردمی داشتند، به تدریج با مضامین مسیحی آمیخته شده و به بخشی جدایی ناپذیر از مراسم کریسمس تبدیل شدند و شادی و روح معنوی به این ایام بخشیدند. این آیین ها، به همراه دیگر سنت ها، بافت فرهنگی غنی کریسمس را تشکیل می دهند و هر سال با طراوت و تازگی تکرار می شوند.
«شخصیت بابانوئل، نماد مهربانی و بخشندگی در کریسمس مدرن، داستانی به قدمت قرن ها دارد که از اسقفی نیکوکار در آسیای صغیر تا خدایان اساطیری شمال اروپا امتداد یافته و در فرهنگ های مختلف ریشه دوانده است.»
کریسمس امروز: مرزهای مذهبی و سکولار
در دنیای معاصر، کریسمس به جشنی تبدیل شده است که مرزهای مذهبی را درنوردیده و ابعاد فرهنگی و حتی تجاری پررنگی یافته است. بحث ها بر سر ماهیت کریسمس در دنیای امروز، همواره وجود داشته است؛ آیا این جشن صرفاً یک آیین مذهبی است، یا به پدیده ای سکولار تبدیل شده که توسط رسانه ها و بازار به سوی تجاری سازی پیش می رود؟ این پرسش، در واقع بازتابی از پیچیدگی های جهان امروز و همزیستی باورهای مختلف است.
بی شک، کریسمس امروزی تلفیقی از هر دو وجه است. در کنار مراسم مذهبی و اعتقادات مسیحی، جنبه های فرهنگی آن مانند گردهمایی های خانوادگی، هدیه دادن، تزئینات پر زرق و برق و فضای شاد و محبت آمیز، در میان افراد با هر پیشینه مذهبی رواج یافته است. از خیابان های پرنور شهرهای بزرگ گرفته تا خانه هایی که با چراغ های رنگارنگ تزئین شده اند، کریسمس فضایی از امید و سرور را می آفریند که کمتر کسی می تواند از آن بی تفاوت بگذرد. با این حال، ریشه های باستانی و پیشا-مسیحی کریسمس، همچنان در آداب و رسوم مدرن آن زنده هستند. درخت کریسمس، بابانوئل و سنت هدیه دادن، همگی یادآور پیوندهای عمیق این جشن با تاریخ و فرهنگ های کهن بشری هستند. این جشن، به گونه ای تکامل یافته که می تواند در قلب های مختلف، معنای خاص خود را پیدا کند و هر فردی به شیوه خود، آن را تجربه کند.
نتیجه گیری: جشنی با لایه های پنهان تاریخ
کریسمس، فراتر از یک جشن ساده، گنجینه ای از لایه های تاریخی و فرهنگی است که از دل سنت ها و باورهای باستانی سر برآورده است. ریشه های کهن جشن کریسمس، ما را به سفری در زمان می برد، به دوران انقلاب زمستانی، جشن های ساتورنالیا، پرستش خدایان خورشید چون میترا و آیین های یول در شمال اروپا. این جشن جهانی، با تمام تجلیات مذهبی، سکولار و تجاری اش، یادآور نیاز دیرینه انسان به امید، نور و همبستگی در تاریکی زمستان است. کریسمس، جشنی است که قلب های بسیاری را به هم پیوند می دهد و حتی در مدرن ترین شکل خود، همچنان پژواک های کهن ترین سنت های بشری را در خود دارد.
درک این ریشه های عمیق، به ما کمک می کند تا کریسمس را نه تنها به عنوان یک مناسبت مذهبی، بلکه به عنوان یک پدیده پیچیده و چندوجهی فرهنگی بشناسیم که در طول هزاران سال، از دل باورها و آیین های گوناگون سرچشمه گرفته و به نمادی از تجدید حیات و مهربانی تبدیل شده است. کریسمس امروز، شاهد همزیستی مسالمت آمیز سنت های مذهبی و سکولار، و یادآور غنای بی کران میراث بشری است. این جشن، داستانی است که هر سال، در سراسر جهان روایت می شود و هر بار، لایه های جدیدی از معنا و تاریخ را برای ما آشکار می سازد و به ما یادآوری می کند که گذشته، هرگز به طور کامل از بین نمی رود، بلکه در اشکال جدید، زندگی خود را ادامه می دهد.