فرهنگی

خاطرات شهروندان و جلال در مراسم هفتادمین سالگرد

70 سال از ازدواج جلال آل احمد و سیمین دانشور می گذرد.

به گزارش گزارشگر یک جلال آل احمد و سیمین دانشور زمانی ازدواج کردند که هنوز در 30 آوریل 1329 در 70 سالگی هنوز 30 ساله نبودند. او 19 ، 19 سال برای زندگی در کنار هم بود و پس از مرگ جلال آل احمد ، این شهروند 42 سال بدون او زندگی کرد.

خواهر کوچکتر سیمین دانشور ، ویکتوریا دانشور در مورد آشنایان جلال آل احمد و سیمین دانشور گفت: دو نفر با هم نشستند. سپس به خانه برگشتیم. صبح ، دیدم آقای سیمین در حال آماده شدن برای بیرون رفتن است. من همچنین می خواستم برای خرید بروم. وقتی در را باز کردم ، دیدم آقای آل احمد در حال ایستاده است. نگویید آنها یک روز قبل مدار را تنظیم کردند. در روز نهم که می دانستند ، ازدواج کردند. سپس همه را دعوت کردیم و این رویداد یک خانواده و همه نویسندگان داشت. صادق هدایت هم آنجا بود. سپس خانه ای را اجاره کردم و زندگی ام را ادامه دادم. با این وجود جلال آل احمد متعلق به یک خانواده کاملاً مذهبی ، مذهبی و متعصب بود ، بنابراین خانواده جلال ازدواج خوبی دریافت نکردند.

او زندگی سیمین و جلال را شرح می دهد. ما آشپزی نکردیم زیرا نمی توانیم همه کارها را با هم انجام دهیم. چند روز پس از ازدواج ، آل احمد از او پرسید: شما چه آشپزی می کنید؟ گفت: شهروند. فردا ، آل احمد گفت: “ما چه داریم؟” شهروند گفت تخم مرغ آب پز. سپس ساخته شد تا غذا بخورد یا بیرون غذا بخورد. یا همیشه تخم می خوردند. سپس آنها چاق شدند تا برای آنها آشپزی کنند. زیرا وقتی چیزی می نویسید ، نمی توانید کار دیگری انجام دهید.

خواهر سیمین دانشور می گوید: سیمین و جلال زندگی مفید داشتند. آنها یکدیگر را دوست دارند و یکدیگر را تکمیل می کنند. آنها از زندگی خود راضی بودند. تنها نگرانی آنها نداشتن فرزندان بود.

ویکتوریا دانشور تحصیلات خود را در خارج از کشور ادامه می دهد و در مورد ساخت خانه هایی در زمین صحبت می کند. در دومین سال ازدواج خود ، سیمین برای تحصیل دکترای زیبایی شناسی به دانشگاه استنفورد رفت. او در ایران کار کرد و وقتی آنجا نبود ، به او پول پرداخت و خانه ای ساخت. او با نیما دوست بود ، که خانه اش در همان نزدیکی بود ، و المد سرزمین تاجیری را اشغال کرد و آن را با دست خودش ساخت. وقتی خانم شهروند آنجا نبود ، او به خانه ما آمد و گفت ، “لطفا مرغ را در فر درست کنید.” وی همچنین این کوچه را “بن بند آرز” نامید. او “یتیم خانه خلیج” را نوشت زیرا بسیار میهن پرست بود و برای دیدن همه ایران رفت. جلال آل احمد دانش واقعی بود و آقای سیمین توانست رشد کند. سیمین یکی از دانش آموزان برتر فروزانفر است. فروزانفر به سیمین گفت: “خانم مشگین”.

به گفته خواهر شیملا دانشوا ، پس از درگذشت جلال المعاد ، شهروندان هرگز به فکر ازدواج نبودند و حتی تا زمان مرگ انگشتر جلال را برنمی داشتند.

محمدحسین دانایی ، نوه جلال آل عم نیز در مورد نویسنده گفت: در عین حال ، اگر دو نفر به دلایلی ازدواج نکردند ، مطمئناً دوستان خوبی خواهند بود. به نظر من زندگی ، شخصیت و فعالیتهای ادبی شهروندان و جلال می تواند درس و نمونه ای برای جوانان باشد.

انتهای پیام

دکمه بازگشت به بالا