شیطنتهایی که ما را وسوسه میکند
آیا با دندان های زیادی بازی می کنید و هنگام رها شدن می افتید؟ یا مثلا شمع های بلندی می بینید؟ راز ، چه؟ همچنین فاش کردن اسرار بسیار وسوسه انگیز است.
به گزارش گزارشگر یک ، روزنامه “جوان” علاوه بر این نوشت: کودکان و نوجوانان چنین کارهای زیادی را انجام می دهند. به عنوان مثال ، حتی اگر جواب صحیح را می دانید ، یک باره از یک جواب احمقانه صرف نظر می کنید ، آن را می چشید و منصرف می شوید. همه اینها به نوعی لجبازی دلپذیر است. شما می دانید که کاری بیهوده یا بد انجام می دهید ، اما این کار را می کنید تا ثابت کنید “آزاد” هستید. پاول بلوم این شوخی های دلپذیر را نقض قوانین بازی می داند.
فیلسوف اگنس کالارد می گوید: “او گاهی اوقات در نیمه شب در جاده ای متروک دوست دارد دو خط زرد موازی طی کند.” یک روز عصر تصمیم گرفت در وسط جاده دراز بکشد. دستانش را روی بدنش گذاشت تا ماشین از این ور به آن طرف عبور کند. یک پلیس وحشت زده و گیج به او نزدیک شد. آیا شما مست هستید ، مست هستید یا به فکر خودکشی هستید؟
کالارد توضیح داد که به دلایل زیادی آنجا بوده است. به عنوان مثال ، او تعجب می کرد که ستاره ای در کنار جاده چه شکلی است ، اما بیش از هر چیز می خواست احساس آن را بداند. وی در مقاله ای با عنوان “عصیان” نوشت: “دروغ گفتن در خیابان کاری نیست که یک مرد بتواند انجام دهد.” اما برای “عصیان” بودن ذهن ، همین مسئله باعث جذابیت آن می شود. او که روی زمین دراز کشیده است ، وضعیت فعلی را نه انتقاد می کند و نه مقاومت می کند. عصیان به معنای عدم تمایل به پیروی از قوانین بازی است. بنابراین ، این شورش در محله ای انحرافی نهفته است و مدتهاست که در کانون بحث های کلامی و فلسفی قرار دارد.
یک نمونه کلاسیک از تمایل به انحراف را می توان در “اعترافات” سنت آگوستین یافت ، که حدود 400 سال پیش نوشته شده است. آگوستین توضیح می دهد که در کودکی او و دوستانش چندین هلو را سرقت کردند. آنها گرسنه نبودند و در واقع هلوها را به سمت خوكها پرتاب می كردند. آگوستین نوشت که اقدامات آنها “گستاخی محض و بدون وسوسه های شیطانی” بود. وی در توضیح اقدامات خود نتیجه گرفت که “من شر درونی خود را دوست داشتم”. ما همچنان رفتار تحریف شده را به همان روش توصیف می کنیم.
فیلسوف دیوید ساسمان مقاله ای با عنوان “ذهن کاملاً بد” را در ژورنال فلسفه در سال 2009 منتشر کرد. در این مقاله ، وی منحرفین را چنین تعریف کرد: عملی که هنگامی صورت می گیرد که میل ذاتی ما به خیر (خواه یک خیر اخلاقی باشد ، یا یک منافع محدود یا علاقه ای خودخواهانه) برعکس شود. به عنوان مثال ، در مورد آگوستین ، می توان گفت این مخالفت “شر” است ، اما نه لزوما. ساسمان روی یک فیلم واقعاً ترسناک یا یک جسد وحشتناک و جذابیت یک تصادف متمرکز شده است. وی خاطرنشان کرد که دوست داریم بوی غذای گندیده را ببوییم. وی خاطرنشان کرد: “بیشتر ما می دانیم که راه رفتن روی زخم های خشک یا لق شدن دندان به دلیل آزار دهنده های عجیب و غریب چه حسی دارد” ، “نمی خواهد” زیبایی شکننده یک تکه یخ “را بشکند.”
کسانی که گم می شوند (نگویید “عزیمت” زیرا این کلمه معنایی دارد که در مورد بحث صدق نمی کند) می توانند خلاق یا سرگرم کننده باشند. من یک روانشناس هستم و در برخی مطالعات با کودکان مصاحبه می کنم و نظرات آنها را در مورد موقعیت های مختلف (به عنوان مثال معماهای اخلاقی) جویا می شوم. مانند بقیه افراد در این زمینه ، بچه ها اغلب تمایل به انحراف دارند ، بنابراین من فهمیدم که اطلاعات من همیشه در بازار کمی گیج کننده است. همانطور که گفته شد ، آنها پاسخهای احمقانه می دهند زیرا مضحک هستند. کودکان می گویند این برخلاف تصور آنهاست. چرا؟ چون می توانند. مقالات علمی وجود دارد که پس از انتشار به دلیل اصطلاح پاسخ دهندگان حیله گر ، پس گرفته شده اند. بدترین سناریو برای محققانی است که جوانان را مطالعه می کنند. یک مطالعه نشان داد که 19 درصد دانش آموزان دبیرستانی که ادعا می کنند فرزندان خود را به فرزندی قبول کرده اند شوخی می کنند. در مطالعه ای دیگر 99٪ دانش آموزانی که گفته اند اندام مصنوعی دارند ، خلاف این را گفتند. عصیان ، انحراف یا لجاجت ؛ هر نامی که باشد ، مدت هاست که این حلقه شگفت انگیز از افکار و اقدامات ناسخ شده مورد توجه روانشناسان قرار گرفته است. انحراف یک رمز و راز است. توضیح علمی برای آنچه ادگار آلن پو “دیو کج” نامیده است بسیار کم است.
دانیل وگنر فقید ، که در مجله علمی ظاهر شد ، یک قدم جلوتر رفت. عنوان مقاله او با عنوان “چگونه در هر شرایطی دقیقاً بدترین افکار ، گفتارها یا اقدامات را انجام دهیم” بود. او یک لحظه متناقض را توصیف کرد که در آن تلاش برای جلوگیری از تفکر احتمال وقوع همان فکر در آگاهی ما را افزایش می دهد. الهام بخش او همان نکته ای بود که فیودور داستایوسکی در مقاله ای با عنوان “یادداشت های زمستان درباره برداشت تابستان” بیان کرد. داستایوسکی نوشت اگر سعی کنید به خرس های قطبی فکر نکنید ، احتمال اینکه به خرس های قطبی فکر کنید بیشتر است. وگنر یک مطالعه علمی درباره این پدیده انجام داده است ، و اگر می خواهید در مورد آن خرس قطبی فکر کنید ، می توانید هر دقیقه یک بار آن را به ذهن خود بیاورید (در برخی موارد ، ایده خرس سفید بعد از یک آزمایش. به همین ترتیب ، یک روانشناس) لیان لین و همکارانش دریافتند که در برخی شرایط ، گفتن یک راز به مردم به احتمال زیاد باعث افشای آن خواهد شد.
كودكان ، خصوصاً كودكانی كه خود كنترلی نابالغ دارند ، مستعد ابتلا به این عوارض هستند. دوستم گفت که خانواده اش برای تعجب روز تولدش کیک پختند. دختر خواهر بارها اخطارها را مبنی بر فاش نکردن اسرار قبول کرد ، اما به محض بازگشت دوستش به خانه ، کودک ناگهان فریاد زد: “کیکی وجود ندارد”.
Kinky آنقدر که مردم فکر می کنند جذاب و سرگرم کننده نیست. اگر به دگردیسی شورش پایبند باشید ، می توانید داستان مارلون براندو را در “وحشی” بگویید. شخصی از او پرسید: “اوه جانی ، علیه چه چیزی قیام می کنی؟” و او پاسخ داد: “چه چیزی در دست شماست؟” [همون!]این ابزارهای خودمختاری عملی بسیار قابل پیش بینی هستند. هر کسی که مانند اینها کارهایی را انجام می دهد ، مانند کودک چهار ساله ، فریب روانشناسی معکوس را می خورد (مانند گفتن به بچه ها: “بهتر است آن لوبیاها را نخورید!”). این درست است که آنها مخالف همه چیزهای عقلانی هستند.
در عین حال ، اعوجاج و درمان های ارتودنسی از برخی جهات قابل احترام هستند. کسانی که از راه درست منحرف می شوند ارزش عقلانیت و اخلاق و ارزش یک زندگی خوب را می شناسند و از آنها خسته می شوند و راهی دیگر پیدا می کنند. رویه منطقی یک تصمیم گیرنده عاقل ، سنجیدن همه گزینه ها و انتخاب گزینه ای است که به احتمال زیاد نیازهای آنها را برآورده کند ، در عین حال در دام افتاده (نزدیک بینی ، ضعف اراده ، خوش بینی ، ترس و اعتماد به نفس). از آن اجتناب کنید) ، اما اگر تصمیم بگیرید هر از گاهی کار اشتباهی و غیر قابل پیش بینی انجام دهید چه اتفاقی می افتد؟
مشاهده نوع مناسب انحراف به ویژه برای مردم ما که به طور کلی و به طور عقل منطقی تر و صالح تر هستند ، می تواند لذت بخشد.
نقل قول: وب سایت مترجم / نویسنده: پل بلوم / مترجم: محمد معماریان / مرجع: نیویورکر
انتهای پیام