چند نکته درباره زندگی شهید مدنی
شهید مدنی گروهی از ما تشکیل داده بودند. آدرس افراد را میگرفت و به ما میداد. شبها میرفتیم محلات و اطراف تبریز، حتی روستاها. وضعیت نیازمندان آنجا را بررسی میکردیم. کمکهای مالی، مواد غذایی حتی وسایل خانگی، جهیزیه دختران را تقدیمشان میکردیم.
به گزارش گزارشگر یک، آیتالله سید اسدالله مدنی؛ این چهره نورانی اسلامی، عمری را در تهذیب نفس و خدمت به اسلام و تربیت مسلمانان و مجاهده در راه حق علیه باطل گذراند. او از چهرههای کمنظیری بود که به حد وافر از علم و عمل و تقوا و تعهد و زهد و خودسازی برخوردار بود.
آیتالله مدنی با شروع جنگ تحمیلی، در میدانهای مختلف حضور گسترده و فعال داشتند. ایشان در پشت جبهه، برای راهاندازی و تقویت ستاد پشتیبانی مردمی جنگ تلاش بسیاری کردند و در نماز جمعه، ضمن گزارش وضعیت جنگ و رزمندگان اسلام، مردم را به کمک نقدی و غیر نقدی به جنگ توصیه میکردند.
اگر در روز قیامت کسی جلوی مرا گرفت و گفت: با شما کار داشتم و راهم ندادند، چه جوابی باید بدهم؟ آمدم به مسجد که دیگرکسی مانع مردم نشود، یزید هم در خانه من بیاید، شما حق ندارید مانعش بشوید، چه رسد به این مردم!
باوجوداینکه شهید مدنی، نزدیک به یک سال در زمان جنگ حضور داشتند و در ۲۰ شهریور ۱۳۶۰ ترور شدند، عملکردشان از جنبههای مختلف نظیر ارتباط با رزمندگان، ستاد پشتیبانی جنگ، حضور در میدان جنگ، رایزنی مستمر با مسئولان و مردم برای تأمین نیازهای مناطق جنگی، مداخله در آزادسازی سوسنگرد، تأسیس بسیج عشایر در مناطق مرزی، ایستادگی در برابر کارشکنیهای بنیصدر در خصوص اعزام نیرو و مهمات به مناطق جنگی، حضور در مراسم تدفین شهدا و… درخور توجه است.
ساده زیستی
خانم فریبا بدر علیزاده نقل میکند: به دفتر شهید مدنی مرتبط شدیم و برای هر مشکلی به ایشان و دفترشان مراجعه میکردیم. مشکلات مردم انواع گوناگونی داشت، از مشکلات مالی گرفته تا مشکلات خانوادگی.
ایشان وقت میگذاشت با زن و شوهرهایی که اختلاف داشتند، با خواهر و برادرانی که با فرزندانشان اختلاف داشتند حرف میزدند و با مهربانی بینشان صلح و صفا ایجاد میکردند.
یادم میآید یکبار که برای گرفتن راهنمایی برای حل مشکلی به همراه دوستانم به دفترشان که خانهای قدیمی و ساده در خیابان شکلی بود رفتیم، متوجه شدیم دفتر ایشان خیلی خاک گرفته هست و روی دیوار هم عنکبوت تار تنیده بود.
اینقدر سر شهید مدنی و پاسدارها شلوغ بود که اصلاً وقت نمیکردند به نظافت دفتر برسند. از شهید مدنی خواهش کردیم که اجازه بدهند دفترشان را تمیز کنیم. ایشان قبول نمیکردند؛ ولی ما اینقدر اصرار کردیم و توضیح دادیم که چون مردم به اینجا میآیند، باید این محل تمیز و آبرومند باشد، بالاخره قبول کردند.
مصمم به حل مشکلات مردم
حمید منبع جود درباره رسیدگی شهید مدنی به مشکلات مردم و راههای کسب اطلاعات ایشان میگوید:
هم تمام روزنامهها را مطالعه میکردند، هم به اخبار همه رادیوها گوش میدادند؛ منتها بیشترین اخبار را از مردم میگرفتند. مثلاً از طریق بازاریها در جریان کامل اوضاع بازار قرار میگرفتند و به همین ترتیب از طریق نمایندگان اصناف، دقیقاً میدانستند وضعیت چگونه است. اغلب هم پیاده اینطرف و آنطرف میرفتند و در تماس مستقیم با مردم بودند.
یادم هست تازه ازدواج کرده بودم و یکشب نماز آقا در مسجد که تمام شد، ایشان از من پرسیدند: جایی مهمان هستی؟ عرض کردم: نه آقا! فرمودند: پس بیا اینجا بشین که کار داریم. شاید کسانی باشند که با من کار داشته باشند و مقید باشند که به خانه نیایند یا بیایند.
اگر در روز قیامت کسی جلوی مرا گرفت و گفت: با شما کار داشتم و راهم ندادند، چه جوابی باید بدهم؟ آمدم به مسجد که دیگرکسی مانع مردم نشود، یزید هم در خانه من بیاید، شما حق ندارید مانعش بشوید، چه رسد به این مردم!
یکبار آقایی که خودش خیلی آدم خوبی بود، اما پسر ناراحتی داشت، میآید دم در خانه آقا و محافظین راهش نمیدهند. او هم میرود و در جایی گلایه میکند. آقا این را فهمیدند و بهشدت عصبانی شدند که این کارها چیست که شماها میکنید؟ یک بنده خدایی آمده دم در خانه من و شماها راهش ندادهاید؟ به چه حسابی؟ با اجازه چه کسی؟ بروید آن آدم را پیدا کنید، بیاورید تا از او عذرخواهی کنیم.
آقا فوقالعاده مهربان و رئوف بودند، ولی وقتی عصبانی میشدند، واقعاً هیچکس جرئت نداشت حرفی بزند. همیشه برای اقامه نماز جمعه، مقداری از مسیر را پیاده میرفتند تا با مردم مراوده مستقیم داشته باشند.
مسائل جنگ و پشتیبانی از آن در کنار موضوعاتی نظیر اقدامات خلق مسلمان در تبریز مانع نمیشد که شهید مدنی از کمک به فقرا غفلت کند.
رسیدگی به فقرا
ایشان همواره و روزانه به مسائل نیازمندان یا گرفتاری مردم رسیدگی میکرد. محمدباقر گودرزی از محافظان ایشان دراینباره میگوید: بااینکه جنگ ایران و عراق بود و در این زمینهها مشغول بودند، کارهای دیگرشان نیز تأملبرانگیز است؛ مثلاً یکی از مسائلی که ایشان خیلی اهمیت میدادند؛ رسیدگی به وضعیت فقرا و نیازمندان بودند. با آنها دیدار میکرد، صحبت میکرد.
ایشان گروهی از ما تشکیل داده بودند. آدرس افراد را میگرفت و به ما میداد. شبها میرفتیم محلات و اطراف تبریز، حتی روستاها. وضعیت نیازمندان آنجا را بررسی میکردیم. کمکهای مالی، مواد غذایی حتی وسایل خانگی، جهیزیه دختران را تقدیمشان میکردیم.
در آن وضعیت درگیری، ما مرتب این کار را از طریق ایشان و به دستور ایشان انجام میدادیم. واقعاً همت ایشان در این رابطه بسیار جای تأمل است. مردم آن موقع را خوب به یاد دارند.
اطاعتپذیری از ولایتفقیه
آیتالله ملکوتی، همرزم و همراه شهید مدنی تأکید داشت که آیتالله مدنی بهتماممعنای کلمه فانی در امام بود. سیره نظری و عملی شهید محراب، آیتالله مدنی، نشان میدهد که ایشان عدول از فرامین ولیفقیه، حضرت امام خمینی را حرام شرعی و قانونی میدانست و با اخلاص کامل از ولایتفقیه تبعیت میکرد و در بحث اطاعت از ولایتفقیه با هیچکس تعارف نداشت و در مبارزات انقلابی خود از هیچ کوششی در راستای حمایت از نهضت انقلابی امام خمینی (ره) دریغ نمیکرد. ایشان میگفت: اگر امام خمینی امر کند که بهعنوان سرباز در مرز قرار گیرم، اطاعت خواهم کرد.
حجتالاسلام بروجردی، داماد شهید محراب، درباره ارادت شهید مدنی به امام خمینی (ره) به نقل از یکی از اقوام چنین میگوید: یک روز نشسته بودیم، شهید مدنی تلویزیون را روشن کردند. بهمحض اینکه تصویر حضرت امام در صفحه تلویزیون ظاهر شد، بیاختیار خم شدند و تصویر مبارک امام را بوسیدند.
آیتالله مدنی مدت کوتاهی در زمان جنگ در قید حیات بود. در همین مدت کوتاه بارها در جبهههای ایلام و کرمانشاه و اهواز حضور پیدا کرد.
ایشان نه یکبار، بلکه بارها با تلاش خستگیناپذیر در جبهههای جنگ حاضر میشد و مدتزمان طولانی را در مناطقی نظیر کرمانشاه و اهواز با رزمندگان سپری میکرد و به تعبیر یکی از فعالان فرهنگی همدان، شهید مدنی از یاران برجسته امام بود که در میادین جنگ تحمیلی، عظمت و رشادت از خویشتن نشان داد.
نه روز نمازت را به من بده
رزمندهای تعریف میکرد؛ در ارتفاعات سخت کردستان بودیم که به ما اطلاع دادند آیتالله مدنی برای بازدید منطقه به محل استقرار ما میآید. هنگام بازدید، رزمنده نوجوانی جلو آمد و باحیایی خاص بعد از سلام و احوالپرسی گفت: الآن ۹ روز است که آب پیدا نکردهایم و نمازهایم را با تیمم خواندهام، تکلیف نمازهای من چه میشود؟
شهید مدنی وقتی نگرانی او را دیدند، درحالیکه اشک در چشمانشان حلقهزده بود، گفتند: حاضری یک معامله با من بکنی؟ آن رزمنده گفت: چه معاملهای؟ شهید مدنی گفتند: من حاضرم تمام عبادتهایم را به تو بدهم و در عوض تو این نه روز نمازت را به من بدهی.
لزوم آمادگی رزمی برای دفاع از مرزهای سرزمینی
آیتالله مدنی به حفظ مرزهای سرزمینی از طریق توانمندی نیروهای مسلح و نیروهای رزمی اهمیت میداد. ایشان با تأکید بر فرمایشات امیرالمؤمنین (ع)، آمادگی برای دفاع از مرزهای سرزمین اسلامی را امری واجب و ضروری میدانست. ایشان میفرمود:
در زمان طاغوت، محمدرضای خائن، به هوا و هوس مشغول شده بود و جهت ارضای خواستههای نفسانی به ساختن جزیره کیش و امثال آن پرداخته بود و هرچه از ناحیه اربابانش دستور میرسید، اطاعت مینمود.
به خاطر آن بود که دیگر در مرزهای کشور آمادگی وجود نداشت. اگر طبق فرموده آقا امیرالمؤمنین (ع) برای جلوگیری از خطر در مرزهای کشور آمادگی میبود، این مسئله پیش نمیآمد.
آن بدبخت مشغول به خودش بود و وقتی حکومت به دست مسلمانها افتاد، هنوز مسلمانها مهیا نشده بودند که یک روز، چشمباز کردند و دیدند که کافران بعثی از غرب و جنوب به کشورمان ریخته و خونینشهر و قصر شیرین و دیگر شهرها را تصرف نمودهاند و نظرشان تسلط بر خوزستان و سایر نقاط ایران بود.
اما نکتهای که مهم است، مبادرت به جلوگیری از خطر است که برای جلوگیری از خطر، این جوانان عزیز ما و نظامیان سلحشور، مرزها را نگه داشتند و داغ تصرف آبادان و خوزستان را بر دل آنها برای همیشه بهجا گذاشتند و نقشههایشان نقش بر آب شد و آرزوهایشان را انشاءالله الرحمن، به همراه صدام به جهنم خواهند برد.
منبع:
قربی، سید محمدجواد، عالم شاهد، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران ۱۴۰۲، صص ۴، ۵، ۷، ۲۱، ۲۲، ۲۳، ۲۶، ۳۴، ۳۵، ۳۶، ۲۸۰، ۲۸۹، ۲۹۰۴۵۹، ۴۶۰
انتهای پیام