فرهنگی

چه خوب است سر به سر شما گذاشتن!

عشق من! مثال؛ دست من هنوز نزدیک و آماده نگه داشتن است.

به گزارش گزارشگر یک ، محمد صالح علا ، چاپ شده در ضمیمه ادبی و هنری روزنامه “اطلاعات” ، “دوستت دارم! خدا چند دوستدار در من ایجاد کرده است تا من تو را خیلی دوست داشته باشم و دوستت داشته باشم؟! هنوز هم نگاه ها در لحظه پلک زدن کوچه خسته می لرزد ، دوباره راه می رود و به نقطه ای غیر از بن بست می رسد.

عشق من! خبر خوب این است که پشیمانی از بین رفته است. می افتد و ناله می کند. او به جانمورا می گوید: ای رهگذران ، دست مرا بگیر و اینجا گوش بده. من هنوز با کسی هستم که دوست دارد او را دنبال کند.

عشق من! وقتی تو رفتی ، آهی کشیدم و ناگهان کوه وزید. همه جا سنگ وجود داشت. باران ریخت. صاف و صخره ها سبز بود. سبز ‌و خرم. روی صخره ها گل بکارید. چه زیبا ، چه عالی! این هوا و همه گلهای بزرگتر. باور داری؟ باور نمی کنید؟ هیچ کس باور ندارد. به جز کسانی که سنگ را دیدند. آنها سالهاست که گل و لای سنگها را بیل می زنند. چه گلی! … یکی یکی ، این هوا و بزرگتر!

عشق من! وی گفت بهترین مکان دنیا در آن سال تهران بود. این به این دلیل است که مردم تهران شبانه روز در تهران درآمد کسب می کنند. بعداً ، وقتی عاشق شدم ، همه گفتند که تهران بهترین مکان در جهان است زیرا تهران عاشق شب و روز در تهران است. این روزها برخی معتقدند که تهران عجیب ترین مکان جهان است. زیرا در تهران مردم تهران شب و روز بر کرونا ردیف می کنند!

عشق من! شخصی تنها خواهد رفت و آواز می خواند: شما موهای خود را می بینید و پیچ ها را می شمارید! … عزیز من (دو بار) ، عزیزم (دو بار) ، امان امان (سه بار)!

عشق من! همزمان با دستور آنها که نباید در این تاریخ کسی را سر برید ، من علیرغم نامردی محافظه کار ذاتی خود ، در همان تاریخ قمه زنی شما را آغاز کردم. آشفته است!

عشق من! چقدر خوب است که سرت را خم کنی! چه بهتر این همه نافرمانی است. اگر گاهی سرت را روی من بگذاری چه؟

عشق من! راستش ، چرا به من نگاه نمی کنی؟ چه چیزی بهتر از جمع کردن آنها در زمان تاجگذاری این روزها است؟ و نادیده گرفتن دستور عدم ترکیب آنها … “

انتهای پیام

دکمه بازگشت به بالا