برای برادرم شهیدی – گزارشگر یک

در اولین توضیح ، می توان تصور کرد که خدای مهربان ، که خود را با رحمت مطلق به موجوداتش معرفی می کند ، مانند سایر بندگان خوب ، او را با مهربانی و نیکی نسبت به دیگران در آغوش خواهد گرفت و در دریای عشق فرو خواهد رفت. و قبل از پدربزرگش رسول الله ، مادرش فاطمه زهرا ، امامان همام و بندگان شگفت او.

بگیر سید عزیز! از امروز در جدیدی باز می شود و می توانید زیبایی خدا را به شکلی جدید مشاهده کنید. از امروز چشمان زیبای شما قادر به باز کردن پرده نور و دیدن عظمت ، عظمت و قداست خداوند هستند. بدون شک ، بجت دیدن نور الهی قابل توصیف نیست. باشد که به آمرزش و شادی خداوند عجله کنید ، تسلیم لطف و رحمت خداوند شوید و دعای خیر را در بارگاه الهی فراموش نکنید.
و هنگامی که درگذشت فتح شد.
ساراوا می آید تا او را صدا کند

من بیش از 39 سال است که با او زندگی می کنم. در این مدت ، هیچ مبهمی بین ما کم نبود و من هیچ زخم زبانی از او نشنیدم. تا آنجا که به یاد دارم ، او را همیشه با لبهای خندان و چهره های شاد دیده ام. در برنامه خانوادگی که شرکت می کرد هیچ غم و شادی وجود نداشت و به درد همه نمی خورد. چقدر او می خواست در شادی دیگران شریک شود ، و چقدر متاسفانه مایل بود با عزاداران شریک شود. رابطه او بی تکلف و آسان بود. ظهر چهارشنبه 25 ژوئیه ، قلب غرق شد. به خانه اش زنگ زدم. همسرش تلفن را جواب داد. گفت برای ناهار می روم. به همسرم هم خبر دادم. او گفت من یک روز دیگر می روم. گفتم. امروز می خواهم بروم اگر نمی توانید یک روز دیگر بروید. اما او نیز آمد. سر میز شام ، مثل قبل ، با مهربانی از پذیرایی ما مراقبت کرد. اما چشمک زدنش به من گفت این آخرین ملاقات بود. خسته نبود ، خیلی خسته بود. دلش شکسته بود و منتظر اتفاق جدیدی بود. بنابراین ، بدون عجله ، بیشتر در کنار آن نشستم. همینطور هم شد. شب متوجه شدم که بیماری او رو به وخامت است و او را به بیمارستان منتقل می کنند. روز بعد پزشکان تصمیم گرفتند که وی را جراحی کنند. متأسفانه ، او تا امروز در جستجوی خدا سلامتی خود را پیدا نکرد. و زندگی دیگری را شروع کردم.
مهربانی ، صبر و آرامش او را همه کسانی می شناسند که او را می شناسند. او مراسم دوستی را کاملاً برای دوستانش انجام داد. وزرا و اعضای کابینه گواهی می دهند که وی برای تأمین هزینه های بنیاد شهید برای خدمت به خانواده های معزز شهدا و جانبازان عزیز پافشاری می کرد و هیچ وقت از دولت رنج نبرد ، مگر در موارد نادر با کمبود منابع. وی خوشحال است که افتخار خدمت به خانواده ای معزز شهدا و جانبازان را دارد و با حمایت شخصی رئیس جمهور رسم دیدار منظم با خانواده های شهید را ایجاد کرده است. هر بار که ملاقات می کردم ، با وجدان و لذت معنوی احساس فروتنی در کلام و صورت او می کردم. خدا رحمتش کند.

علاوه بر این ، وی بیش از 40 سال در مسجد انبیا on در خیابان نیروی هوایی ششم نماز خوانده است. عوام فریبی و توجه ویژه وی به نمازگزاران و مردم محلی بی نظیر بود. وی پس از کسب مقام جهانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، رهبری و رئیس سازمان عقیدتی سیاسی نیروی هوایی و معاون وزیر سپاه ، نماینده شورای اسلامی ، نمونه واقعی روحانیت عمومی به نمایندگی از امام در پلیس جمهوری اسلامی در کمیته انقلاب اسلامی بود. معاون وزیر امور خارجه ، رئیس محترم رئیس جمهور ، نماینده ارشد رهبری و رئیس بنیاد شهید ، جفت پیشانی جماعت را در مسجد محل رها نکردند ، اما در کنار نمازگزاران دوست داشتنی ، غمگین و دلسوز ماندند و خاطرات خوبی را در ذهن و قلب خود به یادگار گذاشتند. وی همچنین همین رابطه را با حسینیه محلی ساکن تهران برقرار کرد.

به هر حال ، اکنون او را از دست داده ایم و با او و خانواده اش عزادار هستیم. اما همه اینگونه است که باید راه برویم و خود را برای مرگ یا زندگی جدید آماده کنیم.

دکمه بازگشت به بالا