آزار جنسی
-
سلامت و دانش
ایلان ماسک به آزار جنسی متهم شد!
به گزارش خبرگزاری گزارشگر یک، براساس گزارش دیجیاتو، هشت مهندس سابق اسپیس ایکس با شکایت از مدیرعامل این شرکت، ایلان ماسک، او را به آزار و اذیت جنسی و انتقامجویی متهم کردند. همین گروه که از اسپیس ایکس اخراج شدهاند، در گذشته شکایت دیگری را درباره انتقامجویی در شرکت هم به هیئت ملی روابط کار ایالاتمتحده (NLRB) ارائه کرده بودند. براساس گزارش بلومبرگ، این کارمندان در شکایت خود نوشتهاند: «ماسک بهطور آگاهانه و عمدی، براساس رفتارش محیط کاری ناخوشایندی ایجاد کرده است و با عکسها، میمها و نظرات جنسی خود زنان را تحقیر میکند.» مهندسان سابق اسپیس ایکس میگویند که برخی از آنها توسط همکاران دیگری نیز که «پستهای ماسک را تقلید میکردند» مورد آزار و اذیت قرار گرفتهاند. آنها با اشاره به تمام این موارد میگویند که ماسک «محیط کاری بسیار ناخوشایند و ناسازگاری ایجاد کرده است.» انتقاد از رفتار انتقامجویانه ایلان ماسک این گروه سال ۲۰۲۲ با همکاری یکدیگر نامه سرگشادهای نوشتند که رفتار مشکلساز مدیرعامل تسلا را برجسته میکند. آنها میگویند که بهدلیل نوشتن این نامه اخراج شدهاند. شاکیان ادعا میکنند که وقتی یکی از مدیران منابع انسانی اسپیس ایکس به شرکت پیشنهاد کرد که قبل از انجام هر اقدامی، تحقیقات رسمی روی این گروه انجام دهد، …
-
عمومی
متهم به قتل : مقتول سال ها مرا آزار جنسی می داد
ای کاش زبانم لال شده بود و با دست خودم بچه ام را راهی قتلگاه نمیکردم. آقای میانسالی که کنار خانم ساکت نشسته بود،ادامهی صحبتهای مادر مسعود را اینگونه نقل کرد: داخل باغ منتظر نشسته بودیم که حیدر با موتورسیکلت تنها آمد و گفت برای باباش کار پیش آمده آخر شب میاد،بساط کباب و جوجه و مشروب پهن بود که پدر حیدر با پسرش تماس گرفت ،حیدر پس از سلام و احوالپرسی گوشی را داد به من و گفت بابام با شما کار داره…پدر حیدر گفت:بیا جلوی باغ تا چند دقیقه ای این دو جوان تنها باشند و خودشون سنگاشون وابِکَنَن،گوشی موبایل حیدر و بهش دادم و راهی در باغ شدم،چند دقیقه ای بود که مشغول حرف زدن بودیم که یک دفعه صدای داد و فریاد بچه ها بلند شد،خواستم به داخل باغ بروم که پدر حیدر دستم و گرفت، گفت ول کن بگذار خودشون مشکلشون حل کنند!که یکدفعه داد و فریاد بچه ها با یک نعره ی بلند قطع شد،دست پدر حیدر را پس زدم و با سرعت وارد باغ شدم…وقتی رسیدم جلوی آلاچیق، دیدم کارد دست مسعود هست وحیدر غرق خون روی زمین افتاده. حیدر و انداختم داخل ماشین و راهی اورژانس شدم اما قبل از رسیدن به …